نوشته : محمد عجم
روشن نمایی :
در ویرایش این نوشته، ما از نسک (کتاب) «پارسی بگوییم، تازی نگوییم» ، برای سره نویسی واژه های تازی به پارسی بهره گرفته ایم.
چامه سرایان فارسی زبان هندوستان همچون بیدل دهلوی، و امیر خسرو دهلوی و اقبال لاهوری ، دستگاه چامه ای شیوه هندی را در خود پروراند و واژه نامه هایی مانند فرهنگ ابراهیمی از ابراهیم قوامالدین فروغی، فرهنگ آنندراج از محمد پاشا، را برای ما به مرده ریگ(ارث) گذاشته اند .
همانندیهای فراوان میان زبان اوستا و سانسکریت هم نشانه دیگری از پیوند دیرینه ایران و هند دارد. همسانی نمادهای دینی ایرانیان باستان و هندی ها از جمله خدای میترا و همچنین وارونای ودا که برابر اهورای زرتشتی است. نمادهای آیین مهر یا میترا و چلیپای شکسته و چلیپا که نماد خورشید و گردونه مهر است و از همه کرامندتر(مهمتر) هنبازهای (مشترکات) زبانی و مراسم های اوستایی و ودایی است. در دوران اشکانیان (۲۲۶ – ۲۴۹ پ.م) این بستگی ها رو به گسترش نهاد تااینکه در زمان ساسانیان (۲۲۶ پ.م – ۶۵۲ م) با هستی ترجمه نسکهای کرامند (مهم) هندی مانند «کلیله و دمنه» در روزگار انوشیروان، پیوستگیهای فرهنگی نیرو گرفت. پارسیان هند نیز اگرچه جمعیت ناچیزی بودند ویک(اما) هنایش(تاثیر) گذار بودند.
پس از آفند سلطان محمود غزنوی به هندوستان در آغاز سده پنجم کوچی(هجری) زبان فارسی در باختر شبه قاره گسترش مییابد. کامناکام(البته) نباید سهم غوریان که زبان مادری آنها فارسی بود و نگار(نقش) صوفیانی چون هجویری، خواجه معین الدین چشتی، شیخ بهاءالدین زکریا مولتانی، سیداشرف جهانگیر سمنانی، سیدعلی همدانی و… را نادیده گرفت. پادشاهان فارسی گوی با پشتیبانی فراوان خود از علما، دانشمندان، سرایندگان، ادیبان، هنرمندان و سایر فرهیختگان موجب شکوفایی و فراز زبان فارسی شدند و در اینباره سرچشمه ها فراوان است.
شماری از واژگان فارسی در زبان های هندی
در نسک"فرهنگ تطبیقی واژگان هنباز زبان فارسی و هندی" که پایان نامه دکترای آقای سوبهاش کومار است، وی کرانه ۱۸۵۰ واژه فارسی در زبان هندی را شناسانیده است که به سرسخن نخستین گام، کار گیرایی است، ویک(اما) کاستی هایی دارد و این شمار همه واژه های هنباز نیستند. شاید کرانه نیمی از واژه های هنباز را در برگیرند و اینکه نویسنده واژه های تازی و یا تازی / فارسی را جدا نکرده است و در همه واژه های هنباز تازی و فارسی و هندی را هم نیاورده و اصولا این مجموعه بخشی از واژه های هنباز(مشترک) است و بهتر بود نویسنده واژه ها را به چهره زیر جدا می کرد :
1- واژه ها و سِرشته هایی(ترکیب هایی) که از فارسی گرفته شده اند و در زبان هندی نیز به باریکی در همان چم بکار می روند. مانند:
- آیینه
- آرمان
- آسان
- آواز
- آزادی
- اندوه
- انگور
- بازار
- اگر
- بادام
- زیره
- بخشش
- بد رنگ
- برابر
- بزرگی
- برف
- بندر
- بهار
- بی آبرو
- بی باک
- بیگناه
- پیغمبر
- پیغام
- پیام
- تازه
- ترازو
- تماشاگر
- توت
- جادوگر
- جگری
- جوجه
- بچه
- چادر
- چالاک
- چشمه
- چهره
- چوب
- خزانه چی
- خمیر
- خوش آمد
- خوش دل
- خونخوار
- دامدار
- دانه دار
- دردناک
- درستی
- دربان
- دروازه بان
- درگاه
- دلبر
- روزگار
- زبردست
- زندگانی
- رنگ
- ساده
- شاباش
- شادباش
- شاگرد
- شمشیر
- شیشه
- تاق
- کارخانه
- کاغذ
- کارگر
- گاوکشی
- گلشن
- گلوبند
- گنج
- گنگ
- گمشده
- گران
- لگام
- مردانگی
- میهمان
- نادان
- نامرد
- نوکر
- نیزه
- هر هفته
- هنر
- هوش و هواس
- یاری
- هزار
- هرگز
- کمر درد
2- واژه ها و سِرشته هایی(ترکیب هایی) فارسی که گویش آنها دگر شده و یا در ماناک(معنای) همسان با چم(معنی) آن در فارسی بکار نمی روند و یا آنکه در فارسی امروز دیگر چنین کاربردی روان نیستند :
- هم زلف (باجناق)
- هـ - هست
- نهه - نیست
- ناتراش - (بی ادب)
- همجات (هم طبقه)
- صاف (پاک)
- دستخط (امضا)
- نم خانه یا نه خانه- (زیر زمین)
- مهربانی (تشکر)
- خوب صورت (زیبا)
- ریگستان (بیابان)
- سیر (گردش تفریح)
- شادی- (عروسی)
- ماهول (طبیعت)
- آدینه (جمعه)
- شیشه به چم قلیان
- شاشه به چم صفحه شیشه تلویزیون
- درگاه- بارگاه (حرم آرامگاه)
- زورکی بارش (باران تند)
- نستعلیق - (ادبی)
- نانوا- نانبا
- ناپخته چیم(یعنی) بی آروین(تجربه)
- بهلا- بهره
- بهلا منس- بهره مند(فرد مودب)
- حیران ره – شگفت زده
- بد تمیز- بدحالت
- خوب تمیز - خوش حالت
- سلیقه - فن خانه داری
- تعلق- رابطه
- فیصله - تمام کردن
- مالی - باغبان
- چهوده - چهارده
- ابهت-زیاد
- مصروف(مشغول)
- امیر و غریب(دارا و تهیدست)
- مزیدار- خوشمزه
- پسند - خواستن
- گوجه به چم هویج
- تعمیر به چم ساختن
- صاف گو - رک گو
- لازم به چم اجبارا
- چالاک به چم زرنگ و پرکار.
- ناشتا - به چم صبحانه
در چم متضاد یا ناهمسان مانند: گند (کند(قند)) در فارسی امروز به چم بوی بد است ویک(اما) در پارسی کهن به چم انگبین و بوی خوش که در زبان هندی به همان چن دیرین بوی خوش بکار می رود.
3- واژه های که از فارسی گرفته شده اند و دارای یک بخش فارسی و یک بخش تازی هستند
مانند :
- اقرار نامه
- دعوتنامه
- خداحافظ
- حرام زاده
- خدمتکار
- رشوه خوار
- نکاح نامه
- غسل خانه
- وصیت نامه
- بی عقل
- بی حیا
- مبارک باد
- مددکار
- نا مروت
- طلاق نامه
- وکالت نامه
- نامیمون
- ناخلف
- ناصالح
- و …
4- واژه ها و سِرشته هایی(ترکیب هایی) که از فارسی گرفته شده اند ولی ریشه تازی دارند :
- مبارک
- انتظار
- انتخاب
- امانت
- اشتهار
- استعمال
- محبت
- ضرورت
- انقلاب
- تجارت
- جلاد
- حرامی
- حرام
- حرکت
- خطر
- خلاصه
- قصور
- لایق
- رهن
- مشهور
- ممکن
- ملاقات
- نقب
- تحقیقات
- وصول
- معطل
- معلوم
- تحکیم
- معصوم
- جواب
- سوال
- ظالم
- فورا
- تحفه (متحف) . در تازی بودن این واژه تردید هست. تازی ها بجای تحفه واژه هدیه و هدایا بکار می برند.
5- واژه ها و سِرشته هایی(ترکیب هایی) که وزن و رویه(ظاهر) آنها تازی است ویک(اما) در زبان فارسی ساخته شده اند. با بکارگیری مفردات تازی و یا مفردات فارسی و تازی ها آنرا بکار نمی برند. مانند :
- استفتاء برگرفته از کلمه فتوا
- مکلا ساخته شده از کلاه
- استمهال برگرفته شده از مهلت
- بهلا (بهره، سود)
- استرجا
- استخاره
- انتظامی
- استهلال از هلال
- اطلاعاتی
- تحقیقاتی
- متعاطف
- مستاجر و ….
6- واژه هایی که تازی ها آن را در چم دیگری بکار می برند. پیشتر هم این واژه ها را بازنمودیم(توضیح دادیم) مانند:
- تعریف و تعارف (شناساندن)
- تحکیم
- سجل
- استثمار
- استعمار
- بحث (در زبان عربی بحث یعنی پژوهش و در فارسی یعنی گفتگوی انتقادی)
- مخابرات
- معاف
- محاق
- استیصال
- استهلال
- بیضه
- مضبوط (در زبان هندی یعنی قدرتمند)
- رقابت (در زبان عربی رقابت و مرافبت به معنی سانسور و در زبان فارسی به معنی مسابقه)
- و …
7- واژه های هنباز از سانسکریت و اوستایی در زبان فارسی و هندی :
- آب
- آش
- اشتر
- ابر
- ایزد
- برخ
- پدر
- ترازو
- چرخ
- جشن
- خسور(پدر زن) خواهر
- نام بیشتر اعداد شمارشی مانند : یک، دو ، پنج ،صد ، بیست ...
- نامهای بیشتر جانداران مانند: ببر، پیل، کبک ، کبوتر ، شطرنگ ، زم (سرد)
- نام بسیاری از گلها و گیاهان
- و ...
سرچشمه ها :
- کتاب فرهنگ تطبیقی واژگان مشترک زبان فارسی و هندی نوشته سوبهاش کومار ، سپهر دانش همدان، 1386
- اهمیت زبان فارسی در عصر دهکده جهانی، محمد عجم – همشهری، چهارشنبه ۴ مهر ۱۳۸۶
- www.hamshahrionline.ir/news-8213.aspx
- «واژههای دخیل در قرآن مجید»، آرتور جفری Arthur Jeffery ا(۱۸۹۲-۱۹۵۹ میلادی) ترجمه فریدون بدرهای (انتشارات توس، ۱۳۷۲). آرتور استاد استرالیایی زبانهای سامی در مدرسه خوانش های خاوری قاهره بوده است در این نسک ۲۷۵ واژه غیرعربی شناسانیده شده است.
- «فرهنگ واژههای فارسی در زبان عربی» نوشته سید محمد علی امام شوشتری (۱۲۸۱-۱۳۵۱) انجمن آثار ملی آنرا در سال ۱۳۴۷ منتشر کرد و در بردارنده کرانه سه هزار وام واژه تازی و ریشههای آن است.
- تاثیر زبان فارسی بر ادبیات عرب، محمد عجم
- www.deilamestan.com/news_loader/news.aspx?index=54
- آیا در قرآن معربات از فارسی وجود دارد؟، محمد عجم www.aftabir.com/articles/view/religion/religion/c7c1181807328_quran_p1.php
- www.aftabir.com/articles/view/religion/religion/c7c1181807328_quran_p1.php
- www.aftabir.com/articles/view/religion/religion/c7c1181807328_quran_p1.php
- ادی شیر، السید؛ واژههای فارسی عربی شده، ترجمه سید حمید طبیبیان، تهران، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۶ – ۲۹۲ صفحه.
- براساس بررسی های پروفسور محرم ارگین هفت هزار ۷۰۰۰ واژه فارسی در زبان ترکی استانبولی بکار برده می شود که ۳۰ درصد واژگان را تشکیل می دهد و بطور طبیعی این رقم در زبان ترکی آذری بیشتر است. www.ibnamin.com/arab_superiority.htm
- سرچشمه همه این نوشته : http://parssea.org/?p=165