نوشته : مجتبی لشکربلوکی ، استاد دانشگاه
روشن نمایی :
در ویرایش این نوشته، ما از نسک (کتاب) «پارسی بگوییم، تازی نگوییم» ، برای سره نویسی واژه های تازی به پارسی بهره گرفته ایم.
بی برنامگی : چنین است که کَس/ سازمان/کشور ، برنامه روشنی برای آینده خود ندارد و نمی داند که گام های شالوده ای برای انجام آینده چیست؟
برنامه زدگی : چنین است که یاد کَس/ سازمان/کشور پر از برنامه است ، استراتژی، سیاست، اهداف و سند.
گیرا این جاست که قاعدتا این دو پدیده رودرروی هم هستند، ویک(اما) راستی آن است که برنامه زدگی منجر به بی برنامگی خواهد شد. بگذارید نمونه ای را در سطح میهنی بیاوریم ، شما می توانید آروین های(تجارب) پیونددار به سطح سازمانی و خویشی را خودتان هماهنگ کنید.
هم اکنون ما در کشور :
☑ سند چشم انداز داریم.
☑ بیش از 30 سند سیاست های کلان داریم.
☑ صدها سند گسترش بخشی، استانی، فرابخشی داریم.
☑ برنامه ششم گسترش تا کنون به چیزی کرانه 500 برگه رسیده است.
☑ به یارایی می توانم بگویم که بیش از صد هزار برگه برنامه داریم.
☑ به تعبیری ما هم اکنون با تورم اسناد بالا دستی روبرو هستیم.
ویک(اما)کشور بر شالوده برنامه اداره نمی شود. چرا؟
به این سه شوند(دلیل) :
1- هنگامیکه شمار برنامه ها از سرچشمه های پرشمار افزوده شد، مجریان دچار آشفتگی می شوند که سرانجام چه باید کرد؟ بسته برونرفت از رکود را اجرا کنند یا اقتصاد مقاومتی را ؟ نقشه فراگیر دانشی کشور را اجرا کنند یا برنامه گسترش را ؟ نقشه راه تنگنای نقدینگی را کنشی کنند یا برجام 2 را ؟ ویرایش سامانه اداری را پی بگیرند یا خصوصی سازی را ؟ مهندسی فرهنگی را کنشی کنند یا سند دگرگونی بنیادین آموزش و پرورش را ؟
2- هنگامیکه شمار و گوناگونی برنامه ها بسیار شد و این برنامه ها دگردیس به یک سند یکتا نشده باشد، آنگاه این برنامه هادگردیس به سنجه های کنشکرد نمی شود. بنابراین پاسخگویی و پاسخ خواهی به درستی انجام نمی شود. من به سرسخن یک وزارت خانه یاد می گیرم که هرگاه از من گزارش خواستند، یک گزارشی سر هم کنم و بدهم.
3- فرهنگ LIFO رواج پیدا می کند. حسابداران و انبارداران (و در مهندسی کامپیوتر) یک روشی دارند که به آن می گویند لیفو (Last in First Out) چیم(یعنی) واپسین تکه ای که وارد انبار شد، همان نخستین تکه ای خواهد بود که بیرون خواهد شد. پرشماری برنامه ها، در یاد کَس/ سازمان/ کشور نیز منجر به فرهنگ LIFO می شود. چیم(یعنی) واپسین کاری که برگماشته(تعریف) شده، پایه کنش من خواهد بود. نمونه وار اکنون برونرفت از رکود مطرح است، سه ماه دیگر اقتصاد مقاومتی برجسته می شود و شش ماه پس، اجرای برنامه ششم. کرامند(مهم) این است که واپسین چیزی که مطرح می شود چیست.
هوده(نتیجه) شوم همزمانی برنامه زدگی و بی برنامگی :
اینچنین، برنامه ها، دست خورده و لجن مال می شوند. به میانجی اینکه ما هم برنامه ها و سیاست ها را اعلام کرده ایم، اکنون کمتر ایده ای یافت می شود که تاکنون مطرح نشده باشد و چون مطرح شده و اجرا نکرده ایم همه ایده ها (برنامه ها و سیاست ها) دست مالی شده است و هر کدام که مطرح می شود می گوییم ای بابا، ما این را اجرا کردیم و به هوده(نتیجه) نرسیدیم.
نکته راهبردی پایانی :
بر شالوده مدل موعود (مدیریت استراتژيک نرمش پذیر، واکنش چابک، کنش گرا و دورنگر) استراتژی ها از سرچشمه های واگردان(متفاوت) و در زمان های گوناگون می جوشند، بنابراین هیچ ایرادی ندارد که به چهره داینامیک و پویا استراتژی ها و برنامه های ما دگر شوند، ولی در نهایت ما باید یک سند راهبردی برگاشته(معطوف) به کنش داشته باشیم که بیانگر نخستینگی های ویچرت(اصلی) و روشن و آشکار همراه با اهداف کمّی اندازه گیری پذیر و اقدامات کنشی پیگیری پذیر است وگرنه دچار سندروم بی برنامگی با داشتن برنامه خواهیم شد.
این وبگاه با پرهیز از هرگونه پرسمان های سیاسی ، تنها به پرسمان های تاریخی ، فراهمادی و فرهنگی می پردازد و نه به پرسمان های سیاسی اندر می شود و نه دلبستگی ای به اندر شدن به آن دارد. سیاست و کارهای سیاسی کار ما نیست.