حسن امرایی
تا پیش از چاپ تصحیح دکتر خالقی مطلق ، مهمترین تصحیحات و پاکیزهترین شاهنامهها از منظر دانش تصحیح از آن ایرانیان نبود. دکتر جلال خالقی مطلق از سال ۶۶ کار روی شاهنامه را با مبنا گرفتن ۵۰ نسخه خطی از شاهنامه و تصحیح به شیوهای مدرن ، در ایرانیکا آغاز کرد . روز فردوسی که ۲۵ اردیبهشت به نام او آذین شده است نیز چنین ویژگی ای دارد که بتوان از راه آن به گذشته نگر کرد و آنچه درباره این چامه سرای نامی و کتاب گرانسنگش انجام شده را از نگر گذراند. چامه سرایی که پژوهشهای شاهنامهشناسان نامی آنها را به این انباشت بندی رسانده است که چامه سرایی در این تراز و با این درجه از دانش ادبی ، ذوق چامه گویی و آگاهیهای تاریخی ، به قطع و یقین باید سرودههای دیگری هم داشته باشد . چرا که شاهنامه چنانکه خود فردوسی در اثرش آورده، در چهل سالگی سرایش آن آغاز شده است . سالی که از یک سو ذهن آدمی به پختگی و ورزیدگی ویژه ای رسیده است و از دیگر سو از آمادگی شایسته ای برخوردار است تا دست به کارهایی بزرگ و سِتُرگ بزند . همین ویژگی و ذهن هنری و خیالپرداز فردوسی است که در شاهنامه به کار گرفته و سبب شده تا مخاطب برخی توصیفهای فردوسی را همانند نگارگری چیرهدست بپندارد که گویی خود در صحنههای بزم و رزم باشندگی داشته و از نزدیک آنها را دیده و پیکردهی کرده است؟ در حالی که فردوسی شاهنامه را بر شالوده سرچشمه های تاریخی و از جمله شاهنامه ابومنصوری نگاشته است ، اما ولگردانی های هنری و ذوق ادبی که فردوسی در کار برده همسنجی پذیر با آثار دیگر نیست و به همین شُوند است که مورخان ادبی همانند دکتر خالقی مطلق بر این باورند فردوسی میبایست تا پیش از آغاز به کار شاهنامه آثار چامه ای دیگری هم در چارچوبهای چامه ای دیگر سروده باشد که بتواند به چنین پایه و مایه از ذوق چامه ای و دانش تاریخ و ادبی دست یافته باشد که آغاز به نوشت چنین اثر بزرگی کند ، اما دریغ که از آثار دیگر فردوسی نشانی در دست نیست . همچنانکه نخستین نسخههای شاهنامه به دویست سال پس از درگذشت فردوسی باز میگردد و ما نسخه خطی از شاهنامه پیش از این تاریخ در دست نداریم و آنچه از نسخههای جوراجور در دست است و محل پژوهش و تصحیح ، همه به دویست سال پس از درگذشت فردوسی بربسته است.
چرا یک تصحیح پاکیزه و روامند کرامند است؟
این نکتهای بدیهی است که اثری در این اندازه از کرامندی برای فرهنگ ملی ما ایرانیان ، باید از اغلاط و ادبیات نابجا پیراسته میشد . این کاری بود که سالیان سال همگان آرزوی آن را داشتند ، چرا که برای فهم باریکتر هر نوشته ای باید نخست به درستی و باریکی آن نوشته دلارامی پیدا کرد و سپس به چمگویی و آنالیز آن نشست. نمیتوان متنی را سنجه گرفت و تحلیل کرد که در آن اغلاط و ابیات بسیاری راه یافته است و به گفتی از بن ویران است.
درباره احسان یارشاطر ، مردِ فرهنگیِ نهادساز
تا دو دهه پیش مهمترین تصحیحات و پاکیزهترین شاهنامهها از فردید دانش تصحیح ، از آن ایرانیان نبود . این خاورشناسان انیرانی بودند که سند بهترین و پاکیزهترین نسخهها را به نام خود زده بودند . همچنانکه در آثار مولانا و ناگریز عطار نیز فضل تقدم با دیگران بود . در تصحیح مثنوی با نیکلسن و یا گولپینارلی ، در شاهنامه به نام ژول مول یا شاهنامه چاپ مسکو و الخ…اما در سه دهه اخیر با همت پژوهشگران و ادیبان ایرانی ، این برتری نیز به ایرانیان رسید . دست کم میدانیم که تصحیح دکتر محمدعلی موحد از مثنوی مولانا تا به امروز بهترین تصحیح است . آثار دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی درباره ۷ نسک عطار نیشابوری نیز آن را برتر و بالاتر از دیگر نسخهها نشانده است و شاهنامه حکیم توس با تصحیح دکتر خالقی مطلق نیز جایگاه برتر را در میان همه تصحیحات به خود داده است.
کمک دکتر یارشاطر و انتشار شاهنامه به صورت دفتر به دفتر
در شاهنامه نیز چنین کار سترگی انجام گرفته است ، کاری که باید هر از چندگاه از آن سخن گفت و مخاطبان و به ویژه دلبستگان به این اثر کیستی ما ایرانیان را به آن پروا داد. دکتر جلال خالقی مطلق ، نامی است که با ۵۰ سال کار پی در پی توانسته مهر خود را بر تصحیح انتقادی این اثر بزند . به پژوهش میتوان او را از مفاخر شاهنامهپژوهی جهان به شمار آورد که تقریبا همه زیوشی فرهنگی و ادبیاش را ایستای فردوسی و شاهنامه کرد. او که استاد و پژوهشگر مرکز خوانش های ایرانی دانشگاه هامبورگ بود ، پیش از انقلاب در اندیشه تصحییح تازهای از شاهنامه برآمد ، انقلاب اما اجرای طرح او در درون کشور را ناشدنی کرد. پس از انقلاب و در روزها و ناگریز سالهای نخست ، فضای پاد سلطنت و شاه سبب شده بود تا فردوسی و شاهنامه او نیز آبشخور غضب برخی گروهها و تک ها جای بگیرند که آندون در هسته نیروی ناساز خود با ادبیات و فرهنگ و هنر ایران را به شیوههای جوراجور نشان دادند . سخن از شاهنامه ناگریز تا یک دهه پس از آن نیز کمتر شدنی بود . هنوز بسیاری سالهای نخستین دهه هفتاد و گفتههای وزیر دانشهای دولت هاشمی رفسنجانی را از بر دارند که در پاسخ به خبرنگاری که از او پرسید اگر فردوسی زنده بود آیا از سیستم گزینش دانشگاه رد میشد؟ پاسخ رانده(منفی) داد و گفت: «چون فردوسی ستایش شاهان گفت ، در گزنیش مردود میشد.». این سخن در آن زمان خرده گیری فراوانی را سبب شد اما فرتوری بود از نگرش مدیران بالای کشور به فردوسی و شاهنامه که ناگریز کتاب را تورقی سطحی نکرده بودند که دریابند فردوسی در شاهنامه ستایش آنان را نمیگوید ، که داستان پادشاهان را با نکته های عبرتآموزی از خطاهای بزرگ آنان باز میگوید که نمونه آن در نابخردی کیکاووس و یا آز گرشاسب (پدر اسفندیار) و یا رشک پسران فریدون به برادرشان (ایرج) و کینهتوزیهای اردشیر بهمن درازدست و بسیاری دیگر از داستانهای شاهنامه به خوبی آشکار است.
در چنین فضایی آقای خالقی مطلق پشتیبانی به نام احسان یارشاطر یافت که در حال تدوین دانشنامه ایرانیکا بود. دلبستگی های میهنپرستانه آقای یارشاطر سبب شد تا او دکتر خالقی مطلق را دلگرم به این کار و پراکندن به سامان هر بخش کند . خالقی از سال ۶۶ کار روی شاهنامه را با پایه گرفتن ۵۰ نسخه خطی از شاهنامه و تصحیح به شیوهای مدرن ، در ایرانیکا آغاز کرد و این کار را تا سال ۱۳۸۶ بارپایید . او برای مقابله دستنویسها از همکاری محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی در دفترهای ششم و هفتم بهره برد. شش پوشینه از شاهنامه با پشتیبانی دکتر یارشاطر و دانشنامه ایرانیکا و پوشینه های هفتم و هشتم این نسک در دو هزار نسخه در ایران پراکنده شد. هنگامی که همه شاهنامه پراکنده شد ، برخی نهادهایی که در درون ایران بودند ، به ارزش این کار پیبردند و دریافتند چه کار بزرگی در تصحیح شاهنامه انجام گرفته است.
پس از آن مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی که در سالهای دولت احمدینژاد زیر فشار جای داشت و بودجه آن کم و ناگریز چندی بریده شد ، پراکندن این اثر را به همراه سه پوشینه از یادداشتهای دکتر خالقی مطلق و یک پوشینه بیتیاب شاهنامه در ۱۲ پوشینه پراکنده ساخت . این اثر هم اکنون و به رغم بهای بالای آن چندین بار باز چاپ شده است.
در همان سال انتشارات دکتر ایرج افشار در نشستی که نشریه بخارا(۱۹ تیر ۱۳۸۶) برای رونمایی از این اثر برگزار کرد ، آن را یکی از کرامندترین پیشامدهای فرهنگی چند سال واپس ایران نام نهاد که پراکندن آن آرزوی بسیاری از ادیبان و اهل فرهنگ بود . اکنون میتوان به پژوهش این اثر را که هوده بیش از چند دهه پژوهش ، گزینش ۵۰ نسخه و مقابله آن با یکدیگر و نگارشنکتههای پژوهشگرانه و همسنجی ای درباره برخی از ابیات بحثانگیز است را پیش چشم دید که توانسته ابیات سست و بیاعتبار بسیاری را از شاهنامه بزداید و آن را پیراستهتر از همیشه پیش چشم ما ایرانیان در درجه نخست ، سپس فارسیزبانان در وهله پسین و سرانجام دلبستگان این اثر پرشکوه حماسی در همه جهان جای دهد.
شاهنامه فردوسی ، کرامندترین(مهم ترین) اثر حماسی جهان است و این نه از باب تعصب نسبت به زبان فارسی و این اثر حماسی که از برای همسنجی آن با آثاری چون "ایلیاد"، "اودیسه" و "انهاید" میتوان به هوشمندی دریافت . دکتر میرجلالالدین کزازی که در زمره شاهنامهپژوهان نامی ایران به شمار میرود و سه نسک دیگر را نیز برگردان فارسی کرده است در این زمینه نکتهسنجانه نوشته است که «در ادب زنده جهانی، گذشته از شاهنامه، سه نامه پهلوانی نام برآوردهاند : ایلیاد ، اودیسه ، انهاید . اما بهدور از هر گونه تُنُگْبینی و خُشکاندیشی و پیشداوری، اگر سخنسنجانه و ادبشناسانه این هر سه را با شاهنامه بسنجیم ، استوار برآنم که در فرجام سنجش و پژوهش، بدین راستی راه خواهیم برد که آن سه نامه پهلوانی ، نه در چونی (کیفیت) و نه در چندی (کمیت) ، همتا و همتراز شاهنامه نمیتوانند بود. » (نامه باستان-برگه۷)
این وبگاه با پرهیز از هرگونه پرسمان های سیاسی ، تنها به پرسمان های تاریخی ، فراهمادی و فرهنگی می پردازد و نه به پرسمان های سیاسی اندر می شود و نه دلبستگی ای به اندر شدن به آن دارد. سیاست و کارهای سیاسی کار ما نیست.