نوشته : محمد عجم
روشن نمایی :
در ویرایش این نوشته، ما از نسک (کتاب) «پارسی بگوییم، تازی نگوییم» ، برای سره نویسی واژه های تازی به پارسی بهره گرفته ایم.
نیمی از واژه های اردو ، فارسی ناب و یا تازی روان در زبان فارسی است. واژه های تازی در زبان فارسی چندگونه هستی دارند :
1- با چم یکسان که اکنون نیز در تازی روان است.
2- با چم غیر یکسان و یا ناگریز متضاد
3- واژه هایی که در تازی کنونی نیز روان است ولی چم آن در تازی واگردان(متفاوت) است و به چم دیگری بکار می روند.
4- واژه هایی که در زبان تازی برای آن چم های پرشماری هستی دارد، ویک در فارسی تنها به یکی از چم ها بکار می روند.
5- واژه هایی که پرهون(دائره) ماناک(معنای) آن کرانه دار است، چیم(یعنی) در تازی برای آن چم عام و کلی بکار می رود ولی در فارسی به چم ویژه و یکی از مصادیق آن بکار می رود.
6- بکار بردن واژه ها در بابهای واگردان(متفاوت)
7- شبه عربی های ایرانی ساخته شده مانند (مکلا)
8- بکارگیری قالبها و بابهای تازی در جز محل خودش(استهلال)
9- مفردات عربی و یا مشتقات و بابهای مختلف آن که ریشه آن فارسی هستند:
جناه (معرب از گناه) جنایت- جنحه- جنایی- مجنی له و علیه
فن – فنون – فنان- تفنن – نسخ – دفتر و …
روشن نمایی :
واژه "معنی" معرب شده از مینو Meanu در فارسی است و انگلیسی آن Meaning است. برابر معنی در فارسی می شود " چم " .چم هم تراز ماناک(معنا) می دهد و هم معنی. بنا براین در زبان فارسی بجای معنی می توانیم بگوییم چم.
کلماتی که با چم یکسان در تازی هم بکار می روند :
امتحان ـ اشتیاق ـ انتحار ـ استعمال ـ التیام ـ ارتباط ـ ابتدا ـ انتها ـ اقتضا ـ افترا ـ اتکا ـ ارتقا ـ اکتفا ـ انبیاء ـ رسل – ارسال ـ استقراء ـ امتناع ـ اشتراک ـ اکتساب ـ اتحاد ـ استمرار ـ اعتقاد ـ انتخابات ـ التهاب ـ انتساب – أباطیل «أراجیف» «تُرَّهات» – «مزخرفات». ابتکار- ابتیاع- ابد- ابراز- ابطال- ابقا- احتلام- اِخلال- اذیت- ارائه- ارتعاش- ارتفاع- ارتحال- ارتکاب- ارتقا – معنی- ارث – ارجح – صله رحم – ازدحام – غلط- صحیح – صلاه – محکمه و …
با چم متضاد و یا نا یکسان در زبان تازی :
ماناک(معنای)متضاد :
رقابت- تضعیف(چند برابر نمودن) – تخفیف- انقلاب- کثیف(شلوغ پر رفت و آمد)- استثمار- مجلس- تفصیل- تحکیم- خوبه( خیبه بد است) مستهلک- متنفر- قواعد(پایگاهها) – معدل- انتزاعی – انتقاد- حمله – بیضه – تنبیه در فارسی یعنی مجازات در عربی یعنی توجه – معافی- عجله – متعه- تحریم- مقاطعه – مجرد (لخت) «اِزدواج» را عربها الزواج می گویند ازدواج در عربی یعنی دوتایی دوگانه.
چم نا یکسان :
- ارباب : رئیس مالک زمین در عربی ارباب یعنی رب و پروردگار
- اصل و اصول : به چم سرمایه و دارایی درحالیکه در فارسی به چم پایه ، بند و شالوده.
- تصویب: در عربی تصویب چیم(یعنی) هدف گیری و گزاره «المصادقه علی القانون» را بجای تصویب قانون بکار می برند.
- اشتباه : در فارسی چیم(یعنی) بازندانی در عربی «الخطإ» بکار می برند ولی در عربی اشتباه یعنی کسی را بجای دیگری تصور کردن و مظنون و مشکوک. در عربی می گویند «المشتبه به» مظنون را بجای مشکوک بکار می برند.
- امتیاز : بجای امتیاز در عربی «الدرجه» بکار می رود. در فارسی بجای درجه و اعتبار دادن بکار می رود در عربی به معنی جداکردن و تفاوت قائل شدن است.
- مجازات به ماناک العقاب. در عربی «مکافات» بکار می برند.
- عکس : در عربی بجای «عکس» الصوره یا الفتو می گویند.
- مبتذل : در عربی بجای «مبتذل» شیء ردیء یا هابط می گویند.
- ایدا : «أبداً» نفی کامل در عربی إطلاقاً می گویند.
- ابدیت : بجای «ابَدیَّت» الخلود می گویند.
- لغو : «لغو» در عربی چیم(یعنی) بیهوده. در فارسی چیم Cancelانگلیسی.
- ابهام : «اِبهام» را الغموض می گویند.
- مجتمع : «مجتمع» را مجمَّع
- جامعه : «جامعه» را مجتَمَع می گویند و جامعه در عربی یعنی دانشگاه.
- احتکار : بجای «احتکار» حکر می گویند.
- احتمالاً : المحتمل کی گویند.
- اِحداث : در تازی پیم(یعنی) إیجاد
- تحسین : واژه أحسنت را در تازی بکار می برند.
- اختصاصی : در تازی چیم خاص.
- متخصص : در تازی أخصائی می گویند.
- اختناق : در تازی می گویند کبت الحریات اختناق . در تازی چیم خفه شدن و مردن.
- اِخراج : بیرون انداختن، در تازی اخراج چیم کارگردانی و نویسندگی فیلم . مخرج چیم کارگردان.
- اِخطار : چیم التنذیر.
- أرباب : چیم مالک نم.نه وار مالک روستا.
- اِرثیه : در تازی ترکه میت می گویند.
- ارجاع : الإحاله و «اَرزاق» را المُؤون می گویند «ارشد» را الأرفع و الأکبر می گویند.
- علاقه : در تازی «العلاقه» بکار می رود. علاقه در زبان تازی چیم رابطه داشتن.
- اعتیاد : چیم «الإدمان» اعتیاد در تازی چیم عادت و رسم.
- سکه : بجای « پول » ویک(اما) در تازی چیم راه آهن (سکه از پایه فارسی است)
- شعور : در فارسی چیم فهم و درک. در تازی چیم احساس
- احتیاط : برابر تازی آن «الحذر» است. احتیاط در تازی چیم ذخیره.
- حوصله : برابر تازی آن «الصبر والتأنی» است و در تازی چم های دیگری دارد.
- صُلح : در فارسی بجای «السلام» بکار می رود. صلح در تازی چیم سازش.
- حلیم : آش «الهریسه» در تازی چیم آدم با حوصله.
- سفینه فضایی : در تازی می گویند «المکوک الفضائی» سفینه چیم کشتی.
- مدّاح : در فارسی چیم کسی که برای ائمه آواز و سرود می خواند. در تازی مداح به همه تَکان ستایشگر گفته می شود.
- تعمیر : در تازی می گویند «التصلیح والترمیم»
- استهلاک : در فارسی چیم هزینه ها و فرسودگی. در تازی چیم هلاک شدن نابود شدن .
- استفراغ : در تازی می گویند «التقیّوء». استفراغ در تازی چیم فارغ شدن.
- نقاش : در تازی «الرسام والدهان» می گویند و نقاش در تازی چیم مناقشه کردن ، بحث کننده .
- مدفوع : در تازی «البراز» می گویند. مدفوع در تازی چیم آنچه بیرون می رود.
- صَدَمَه : در تازی «الضرر» می گویند و صدمه چیم برخورد.
- برق : در تازی «الکهرباء» که فارسی است بکار می برند. برق در تازی چیم رعد، فلاش (نور تند)
- رعنا : در تازی «امرأه رشیقه» زن لاغر ماناک می دهد. در فارسی نام است.
- تشویق : برابر «التشجیع» تازی است.
- شکیل : در فارسی چیم زیبا برابر «أنیق» تازی.
واژه هایی که ماناک های(معناهای) پرشماری در تازی دارند ولی در فارسی تنها یک ماناک دارند :
- قاعده : در فارسی چیم «قانون وضابطه»، در تازی پایگاه ، پادگان ، مقر و ... مانند اینها ماناک می دهد.
- سیاره : چیم ستاره ای که بدور خورشید می چرخد. در تازی چیم ماشین یا Car انگلیسی.
- جریمه : چیم مجازات، قبض جریمه. در تازی جریمه به هر گونه تخلف و جنایتی گفته می شود.
در فارسی پرهون (دایره) چم (معنی) و انگاشت (مفهوم) آن کم شده :
- اعتماد: به تازی می گویند «الثقه» . در تازی چیم به او اعتماد دارم به او تکیه می کنم تکیه گاه و ..
- التماس : چیم درخواست عاجزانه «طلب منه متوسلاً» در حالیکه در تازی التماس بطور مطلق چیم خواستن قُطر : در فارسی چیم خط مستقیم درون پرهون(دایره). در تازی بجای «البلد» و کشور هم بکار می رود.
- ادویه : در فارسی چیم داروی گیاهی و چاشنی ها. در تازی التوابل می گویند و ادویه به همه داروهای در داروخانه گفته می شود.
- دلیل : در فارسی چیم «سبب، علت» و بجای المرشد و راهنما بکار نمی رود.
- شراب : به چم «المشروب الکحولی». در عربی برای همه نوشیدنی ها هم بکار می رود.
- صدر: در فارسی تنها برای نخستینگی و جلو بودن بکار می رود چون تازی برای قفسه سینه بکار نمی رود.
- سلسله : زنجیره برای حلقه بکار نمی رود.
- نَعل: چیم کفش اسب. در تازی برای کفش انسان نیز بکار می رود.
- تکبیر: چیم «ذکر الله أکبر» . در تازی برای بزرگ کردن هر چیزی بکار می رود. نمونه وار تکبیر انف و تکبیر ثدی چیم بزرگ کردن دواغ و سینه.
واژه های مختلف در گویش و یا گویش:
- شرایط : چیم «الشروط».
- مشروع : چیم «شرعی»
- تشدید : چیم «شُدّه» افزودن.
بکار بردن واژه ها در بابهای پرشمار و واگردان(متفاوت)
نمونه وار در فارسی شدنی است یک واژه را در باب انفعال و تفعیل و استفعال بکار بریم در حالیکه در تازی تنها شدنی است در یک باب بکار رود. نمونه وار در فارسی فجر را به باب انفعال می بریم و می گوییم انفجارات در حالیکه در تازی اصلا انفجار بکار نمی برند بلکه می گویند تفجیر و تفجیرات چیم تنها آن را به کالب(قالب) تفعیل می برند.
تازی یا تازی سان که ایرانی ها از مفردات فارسی و یا تازی ساخته اند
برخی از آنها هیچگاه به زبان تازی راه نیافته و یا بعدا وارد زمان تازی شده است و شدنی است چم های دیگری در آن زبان داشته باشد مانند :
- منیت از من فارسی برای کیش شخصیت (من م منم کردن)
- کفاش(کفش ساز – کفشگر)
- ممهور- مهر شده
- مکلا ( از کلاه)
- تهویه (از هوا)
- تعاطف
و بیشتر کلمات بر وزن استفعال مانند :
- استمهال(درخواست مهلت)
- استهلال(درخواست هلال)
- استحمار(خرشدن )
- استخاره (بردن خیر به باب استفعال)
و واژه هایی بر وزن :
- مفاعله (مناظره- مناقشه- مقابله- مسابقه )
و واژه هایی بر وزنهای :
- اشتهار
- انکشاف
- متنفر
- محتاج
- مبتکر
- متزلزل
- مستخدم
- تجلیل.
واژه های تازی ای که از پایه معرب از فارسی باستان و یا فارسی میانه هستند
مانند :
- جنایه و جناه از گناه
- سراج از چراغ
- صباح از پگاه
- ترسانه
- جاموس(گاومیش)
- والا (دگر شده) بالا
- قربانی (کاهن کهن)
- اخی عربی شده هخی( برادر)
- قاضی عربی شده کادیک
- توتیا عربی شده از دوده
- فساد عربی شده از ( فاسد= پاسید= پوسید)
- سیاست معرب از کیاست( کی است)
- تدبیر باب تفعیل از دبیر
- عصر احتمالا معرب هسر(یهلوی سانسکریت)
- دینار- امیر(عربی شده از پیر و میر )
- قصر- قیصر(کی سر)
- خبر( سانسکریت هور- هبر)
- بهجه عربی شده از به به درسانسکریت(وه وه) تازج عربی شده از تازه
- نور- نار
- مسکین- مثقال – مصر- سجیل
- سرادق جمع سردک و یا سراچه
- کرسی
- عرش(ارگ)
- فردوس
- بستان(باغستان)
- عبقری (آبگری زیبا سازی اعجاز آمیز)
- عنکبوت- عفریت
- وزیر
- یوغ
- حرارت( گر- حر- حرارت)
- و بهره (پاره) .....
زبان فارسی که برای چند سده دومین زبان رسمی هند (در دوره گورکانیان زبان رسمی) و زبان فرهنگی و دانشی بشمار میرفت. ویک پس از استعمار، در سال ۱۸۳۲ انگلیسی جایگزین فارسی شد. زبان فارسی در دوره غزنویان به هند راه یافت، ویک(اما) غوریان که زبان مادری آنها فارسی بود نگار کرامندی(مهمی) در گسترش زبان و ادبیات فارسی داشتند. بهترین نماد همکاری فرهنگی و هنری میان هند و ایران را می توان در سه سازه شناخته شده هند در شهر آگرا دید. سازه معماری گور اکبر شاه، تاج محل و دژ اگرا و همچنین همایون تمب همایون شاه (پیرو و کارگزار دولت صفوی) در دهلی نو از سازه های میدان نگار جهان اصفهان و معماری صفویه(۱۵۰۲-۱۷۲۲) الگو گرفته اند. کامناکام(البته) ساخته شدن بارگاههای اگرا بر سنگ های گران بها بر سترگی این سازه ها افزوده است و نشانگر بستگی امپراتوری صفوی و امپراتوری گورکانی بویژه همایون شاه است که دلبستگی ویژه ای به زبان فارسی داشته است، دهها کتیبه قرانی به خط ثلث ایرانی و دهها بیت خط فارسی با خط نستعلیق و خط شکسته فارسی و دستینه استاد عیسی و امانت خان شیرازی در یک سنگ نوشته، شوندی(دلیلی) بر الگوهای ایرانی این سازه است. ویک(اما) از شگفتی های این سازه شگفت آن است که معماری آن را مغولی می دانند، کنون اینکه در جغرافیای تمدن ویچرت(اصلی) مغولی (ترکستان) (مغولستان، قرقیزستان، قزاقستان، ازبکستان ترکمنستان) ناگریز یک بسازه کهن پرواپذیر هستی ندارد، بطوریکه در قرقیزستان دیرین ترین سازه آرامگاه "مناس" است یک ساختمان آب انبار گونه با معماری آجری با دیرینگی کمتر از هفتصد سال( کامناکم میانبندان حوزه ای ایرانی و تاجیک نشین این کشورها ساختمان های پرواپذیری دارند. مانند ویرانه های های نسا و عشق آباد و میانبندان کهن ازبکستان).
سرچشمه این نوشته : http://parssea.org/?p=165