نوشته : محمد عجم
روشن نمایی :
در ویرایش این نوشته، ما از نسک (کتاب) «پارسی بگوییم، تازی نگوییم» ، برای سره نویسی واژه های تازی به پارسی بهره گرفته ایم.
برای اینکه بزرگانی که ما آنها را خبره یا دانشمند یک زمینه می پنداریم پرهون(دایره) آگاهی آنها نیز کرانه دار بوده است و آنها هم در سطح یک استاد باسواد میانگین به بالا بوده اند و هیچکدام بازندانی(اشتباه) ناپذیر نبوده اند. هیچ فرهنگ نامه و دایره المعارفی را یک تک به تنهایی ننوشته است. همه آنها کار گروهی بوده و دهها و ناگریز صدهها نفر در آن نگار داشته و دارند. بطور نمونه فرهنگ دهخدا را دهها دانشجو و استاد برجسته فراهم کرده اند و چند استاد هم بر آن دیده وری نموده اند .یکی از آنها پروین گنابادی بوده است. یا ناگریز چمگویی(تفسیر) علامه طباطبایی را چند تن کمک کرده اند و علامه طباطبایی دیده وری کرده است.
در ایران اصلا زبانشناس ویژه کار و ابرویژه کاری هستی ندارد. زبانشناس باید افزون بر دانشهای دربایست زبانشناسی و تاریخ دستکم به سه زبان کرامند جهان ویژه کاری(داشتن نسک و یا گفتار) و دستکم ۵ زبان کرامند دیگر را نیز در کرانه فهم و آشنایی بداند. پس تنها داشتن مدرک دکترای ادبیات فارسی و یا دکترای ادبیات تازیو درجه استادی … بسنده نیست. در ایران بیشتر تَکان خود را آشنا به زبانهای تازی و انگلیس و ترکی می دانند. ناگریز برخی ها پا را از اینهم فراتر گذاشته و در رزومه کاری خود در بخش آشنایی به زبانهای بیرونی، تازی را هم می آورند. ویک راستی چیز دیگری است و شوربختانه تر اینکه ناگریز ما ویژه کار زبان تازی و یا زبانشناس تازی در ایران نداریم.
شمار اندکی نیز که مطرح هستند کار نوآوری و ویژه ای انجام نداده اند و در همان چهارچوب پرهون(دایره) پیشینیان چرخیده اند و بسیاری از کارهای آنها کپی برداری از کارهای گذشتگان است.
شماری در پوشش ورجاوند نمایی(مقدس نمایی) زبان سنگر می گیرند و معربات را منکر می شوند. این در حالی است که فرهنگستان زبان اتحادیه تازی که برای استاندار سازی معربات در همه کشورهای تازی تشکیل شده است به دنبال تقدس سازی عربی نیست و نسک های درباره معربات پراکنده نموده اند. ناگریز بازجُست هایی(مطالبی) در ضدیت با مقدس سازی زبان عربی نوشته اند. نمونه وار نسکی سال ۲۰۰۳ چاپ شده با نام "هذا جنایه سیبویه علیه ای". این نسک خرده گیری های بسیاری بر سیبویه و هنجارهای تازی دارد که کامناکام این نویسنده بسیاری از آن خرده گیری ها را وارد نمی داند. نمونه وار اگر سیبویه هنجارهای تازی را یکسان سازی و استانداردسازی نمی کرد، امروزه در ۲۲ کشور تازی هر کدام هنجارهایی می داشتند و زبان تازی سخت تر می شد. همانند وزن های اندازه گیری دیرین که هر شهری یکتای ویژه خود را داشت. نمونه وار مثقال و من تبریز- مثقال زنجان- من مشهد، من اصفهان یا تهران- که امروزه بجای همه آنها در سراسر جهان کیلو و گرم را به سرسخن استاندارد جهانی داریم و کار ساده تر شده است. بیشتر علمای دینی نیز تقدس سازی زبان را رد کرده اند و پذیرفته اند که در قرآن واژه های درون شده هستی دارند. ناگریز واژه های عبری مانندیعقوب یک نام عربی شده از ( یاکوب-جاکوپ –خاکوپ- هاکوپ) است و از پایه عبری است. یوسف (جوزف-خوزه-یوزار) نا عربی است. بهرحال تَکانی مانند ابن تیمیه ، امام النووی، ابومحمد حرب ابن اسماعیل و عبدالحق الترکمانی از عرب نویسان و کارلونلینو ، ارنست رینان، فرنباگ آلمانی از نا عربان در برتری نژاد و زبان عربی سخن ها گفته اند!
زبان ترکی نیز زبان کهنی است، ویک(اما) زادگاه آن میانبندی(منطقه ای) است میان مغولستان- سینکیانگ و قرقیزستان. این میانیند در گوشه ای در انزوا بوده است. زندگی آنها تنها دامداری و کوچ روی بوده است و کشاورزی و تمدن (ساختمان و شهر سازی) نداشته اند. بیشینه واژه هایی که برای رفع و رجوع زندگی دامی خود نیاز داشته اند میان دویست تا ۶۰۰ واژه بوده است. ناگریز آنها هنگامیکه در هزار سال واپس(اخیر) تاخت و تاز کردند و گشایشهایی داشتند، با خود ادبیات و فرهنگی را دربرد(صادر) نکردند. ناگریز(حتی) ترکان غزنوی و سلجوقی در جاهای چیرگی خود در هند و ترکیه امروز زبان فارسی را زبان اداری خود جای دادند. ترکها و عربها پیش از اسلام تنها ادبیات شفاهی داشتند و ادبیات نوشته بعدها در میان آنها روان شد. زبان فارسی به شوند جایگاه استراتژیک ایران خوش شانس تر از ترکی بوده و گرنه جمعیت و حوزه رخنه زبان ترکی بیشتر از فارسی است. سادگی زبان فارسی و انگلیسی این است که تک با دانستن کرانه ۹۰۰ واژه می تواند با این زبان سخن بگوید و دشواری ها و نیازهای خود را بیان و بربالاند(تعریف کند) ویک در زبان تازی اگر یک تن نمونه وار ایرانی یا انگلیسی ۵۰۰۰ واژه هم بداند نمی تواند بستگی واژه ای شایسته ای برجای(برقرار) کند.
واگردانی(تفاوت) ریشه شناسی در تازی با دیگر زبانها
هر فارس زبانی بطور نمونه هنگامیکه در زبان هندی و اردو صدها واژه مانند :
زندگی zendeghi-آزادی azadi- پریشان parishan- کمر kamar – بازار bazar-پیشکش pishkesh – پسمانده pesmandeh – درد derd – مالش و … و یا در ترکی دلبر dilber -بالخون balcon بالاخونه atesh آتش- alev الوو آتش- badem بادام – mehtap مهتاب – avare آواره – derbeder دربه در – chare چاره – penjere پنجره- divar دیوار- siah سیاه – bichare بی چاره – chanta چنته کیف- chorba شوربا – arzu آرزو avaz آواز – azad آزاد – bizar بی زار – -bigunah بی گناه -zira زیرا- chunku چونکه -jivan جوان- bahchivan باغچه بان- damat داماد- nilufer نیلوفر ، آنکارا (انگورا)و …. یا در انگلیسی صدها واژه مانند : بابا- پاپا- پیر- ماما- فادر- مادر- داتر(داختر) لگ(لنگ) دنت(دندان) و … می بینید بسادگی به یاد زبانشناسان خطور می کند که این واژه ها در فارسی هم هست ومی توانداز فارسی به آن زبانها و یا بوارون راه یافته باشد.
ویک در زبان تازی اینجور نیست. زبان تازی کمتر واژه ای را بدون دستکاری به پیروی در می آورد. به نمونه های بسیار ساده و نامور زیر که جزو معربات نوین هستند پروا کنید. آیا با دیدن این واژه ها ذهن به واژه ای فارسی و یا انگلیسی خطور می کند؟
جص- جوجول بلس(قوقول بلس) – اوراش – تقنیه – خارطه – ابناک – صکوک– ماکیاج –باشویه – لعاب- استئناف.
جص معرب گچ است، جوجول بلس معرب گوگل پلاس و اوراش جمع ورشه است که از ورک شاپ انگلیسی گرفته شده- خارطه عربی شده “کارتا “(کارتوگرافی) و تقنیه همان تکنیک است! ابناک و بنوک جمع مکسر بانک است! صکوک جمع صک است که عربی شده” چک” است و سکه و مسکوکات هم از همین واژه است. ماکیاج عربی شد میک آپ (آرایش) است. باشو- باشویه از پاشا از پادشاه به چم بخشدار و باشویه بخشداری. لعاب عربی شده آب( ال.آب) است به چم آب دهن و آبگری و رنگ دادن فلزات. (آبگری)به چهره عبگری و عبقری چیم(یعنی) هنرمندانه و زیباسازی و نبوغ .استئناف از بردن نو به باب استفعال بدست آمده به چم از” نو “خواستن، دوباره درخواستن،(بازنگری در فرمان).
این نمونه ها نشان می دهد که چه اندازه یافتن واژه های فارسی در زبان تازی دشوار و شونداری(استدلال کردن) برای نیروداد(تائید) آن سخت است.
معربات (تازی شده ها)
هر واژه بیگانه ای که وارد زبان تازی می شود باید دگردیس به عربی شود. این ویژگی زبان عربی در آبشخور افعال این برتری را دارد که کیستی ویچرت(اصلی) آن از میان می رود و واژه عربی شناسانیده می شود ، مانند پند(فن- فنون فنان فن یفن ) اوراش جمع ورشه عربی شده ورکشاپ انگلیسی به چم کارگاه با پروا به این دگرگونی ها و سرشت درونی صرف و نحو و چارچوب و باب های گوناگون و قانونهای عربی سازی است که عرب زبانها می تواننداینگونه واژه ها را عربی بدانند بطوریکه می گویند بیشتراز نیمی از واژه های فارسی عربی است ولی عربی واژه فارسی و یا بیگانه ندارد یا به کمی دارد! اما اشکالاتی نیز بر معربات وارد است که بیشتر خود را در نامهای جغرافیایی و نامهای کَسان نمود می کند.
علی رغم اینکه سالها است که در کشورهای تازی، سازمانهایی پاسخگوی تعریب و یکسان کردن تعریبات شده اند و فرهنگستان ویژه ای در اتحادیه عرب برای تعریب تشکیل شده اما هنوز هم در تعریبات واژه های بیگانه ای که ۴ نوای گ- چ – پ – ژ دارند و تغییرات در ۴ نوای و- ا – ی – ک رون(باعث) نابسامانی های بسیاری در ترجمه نامهای بیرونی در زبان عربی شده است. بطورنمونه برای هامبورگ (عربی شده هبمورک- هامبورغ- هامبورج وجود دارد)- برای کینگ(قینج- کینق- قینک )- برای گولان = جولان و غولان برای پاراگوئه = باراجویه و فاراغویه – برای جان گارانگ (جهان قارانق- جوان جارانک– جان کارانق) – برای گورباچوو= (جوربایتشف- کورباشف – جورجبایتشف) برای یونان گریک (الکریک – الاغریق- اغریق)– پاراگوئه - باراجوای- فاراکویای ) موزامبیک-(موزمبق- موزامبی) اوگاندا (اوغندی-اوجاندا- اوکاندا) برای گرانادا-(غرناطه- کراندی) پرو - (بیرو- بروف)- ژاپن (یابان- یابون- جابان- جابون- هابان- خابان)– ونزوئلا- فنزویلا –فنزولا) برای ژانویه- ( ینایر- یانوی- جانوی ) ژوئن (جوان= یونیو= جون) و برای نامهای همسان تعریب های مختلفی در کشورهای مختلف عربی چهره می گیرد.
برای نامهای جمع مذکر نیز همین نابسامانی هستی دارد. نمونه وار ورشه = اوراش - ورشات - ورکشاتات – بنک – ابناک – بنوک- و …. روزنامه شرق الاوسط در شماره ۶۲۶۴ کرانه دوازده سال پیش در گفتاری بعنوان “الغین غ هو البدیل الصحیح لحرف G واستعمال الجیم خطأ: پیشنهاد کرده است که برای عربی کردن گ تنها باید غ بکار رود و نه واژه های دیگری مانند ج – ولی هنوز هم در جهان عرب اختلاف بر سر غ و ج و ظ ادامه دارد. شماری دیگر می گویند نیاکان آنها Greek را بصورت إغریق تازی کرده اند و نه به چهره إجریک و Gothic را الغوط ونه الجوط، و Geography جغرافیه و نه ججرافیه . غاندی Gandhi و نه جاندی وَ Van Gogh. فان قوق نه فان جوک و … تعریب کرده اند ولی شماری دیگر می گویند نیاکان آنها گل را به چهره جول معرب کرده اندو …الخ.
ویک بهرحال هنوز واژه هایی مانند جوربایتشوف(گورباچو) وریجان (ریگان) وجوجول فلاس (گوگول پلاس) وجرومیکو (گرومیکو) بجای غورباتشوف وریغان وغوغول وغرومیکو! بکار گرفته می شوند.
سازمانهای ویژه کار تعریب می گویند باید بگویید غوغول و نه جوجول در حالیکه عربهای دیرین گل را به چهره جل و جول معرب کرده اند. مانند جلجلان اما امروزه به عبدالله گل عبدالله غول می گویند. و نه عبدالله جول .
شماری مانند پرفسور هادی التازی رئیس مجمع کنگره تعریب عربی پدافندگر این هستند که عربها در معربات همان سبک فارسی و اردو را اختیار کنند و حروف گچپژ را عینا در معربات بکار ببرند، زیرا این شیوه بویژه در نامهای جغرافیایی معربات را از نابسامانی رهایی می دهد و با استانداردهای سازمان یکسان سازی نامهای جغرافیایی سازمانتوده ها همخوانی دارد. ویک رودررویان او می گویند این شیوه می تواند رون(باعث) آسیب رساندن به ادبیات رایج و نیاکانی آنها شود.
برای پی بردن به کرامندی(اهمیت) یک زبان باید جایگاه و خاستگاه نخستین آن را هم خوانش کرد. هنگامیکه از کرامندی(اهمیت) زبان فارسی سخن گفته می شود به این شوند است که فارسی زادگاهش پشته ایران است. این پشته شاهراه جهان متمدن آن زمان بوده است (هندو چین- مصر و روم) و از سوی دیگر به کرامندترین آبراههای جهان چسبیده بوده است و پادشاهان آن فرستادگانی را به دیگر کشورها گسیل و فرستادگانی را به باشندگی می پذیرفته اند و به شوند گوناگونی گونه زندگی(دامی-کشاورزی-صنعتی) بطور کیانایی به واژگان بسیاری نیاز داشته اند. به همین شوند هم واژگان بسیاری وارد کرده و هم دربرد(صادر) کرده اند. این در واقع وامدار جایگاه جغرافیایی ایران است.
زبانهای هندی
در هندوستان کرانه ۸۰۰ زبان و دو هزار گویش گوناگون هستی دارد که همگی در ۲۲ گروه زبانی انبوه جای می گیرند و به نزدیکی همگان آنها در گروه هندو آریایی جای دارند که کرامندترین آن زبان هندو / اردو است. زبان اردو نامی است که پس از جداسری(استقلال) پاکستان(۱۹۴۷) به زبان رسمی پاکستان داده شد و نوشتن آن نیز با خط فارسی( نستعلیق) رسمیت یافت تا دگری پاکستان را از هند و از زبان هندو نشان دهد. در هوده(نتیجه) زبان اردو از آغاز بنیاد پاکستان به سوی کم کردن وابستگی خود از زبان هندی رفته و بیشتر به سوی وام گیری وازگان تازی ، فارسی و انگلیسی جنبیده است. زبان اردو با الفبای فارسی و خط نستعلیق افزون بر پاکستان سومین زبان رسمی و کرامند هندوستان و زبان روان اپاختر(شمال) و باختر(غرب) این کشور است.
سرچشمه این نوشته : http://parssea.org/?p=165