اگر چه بسیاری پروفسور حسابی را فیزیکدان می دانند ویک(اما) گیرا است که ایشان افزون بر دانش آموختگی در رشته فیزیک ، در رشته زبان و ادبیات فارسی هم دانش آموخته بودند و به گونه ای صاحب نگر بودند. گفتار(مقاله) ایشان با نام «توانایی زبان فارسی در معادل سازی» که در آن به سنجش توان واژه سازی در زبان فارسی و عربی می پردازد و هوده(نتیجه) می گیرد که در بهترین حالت توانایی واژه سازی زبان عربی ، 1750000(یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار) است، این در حالی است که دست کم توانایی زبان فارسی برای واژه سازی 226275000(دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه) است! باریک بینی ریاضی وار پروفسورحسابی با ضرب ها و بخش های باریک و بازجست های او درباره زبان های عربی و فارسی ، نشان دهنده چیرگی وی در حوزه زبان های فارسی عربی است . گفتار(مقاله) این مرد بزرگ در زیر می آید :
«توانایی زبان فارسی در معادل سازی»
نوشته : شادروان پروفسور محمود حسابی (روانش شاد باد)
در تاریخ جهان، هر دوره ای ویژگی هایی داشته است. در آغاز تاریخ، آدمیان زندگی قبیله ا ی داشتند و دوران افسانه ها بوده است. پس از پیدایش کشاورزی، دوره ده نشینی و شهرنشینی آغاز شده است. سپس دوران کشورگشایی ها و تشکیل پادشاهی های بزرگ مانند پادشاهی هخامنشیان و ساسانیان و امپراتوری رم بوده است.
پس از آن، دوره هجوم اقوام بربری بدین کشورها و فروریختن تمدن آنها بوده است. سپس دوره رستاخیز تمدن است که به نام رنسانس شناخته شده است. تا آن دوره توده های مختلف دارای وسایل کار و پیکار یکسان بودند. میگویند که وسایل جنگی سربازان رومی و بربرهای ژرمنی با هم فرقی نداشته و تفاوت تنها در انضباط و سامان و وظیفه شناسی لژیون های رومی بوده که پیوندان پیروزی آن ها بوده است. همچنین وسایل جنگی مهاجمین مغول و ملل متمدن چندان فرقی با هم نداشته است. از دوران رنسانس به اینسو، توده های باختری کم کم به پیشرفت های صنعتی و ساختن ابزار نوین نایل آمدند و پس از گذشت یکی دو سده، ابزار کار آنها به اندازه ای کامل شد که توده های دیگر را یارای ایستادگی در برابر آفند آنها نبود. همزمان با این پیشرفت صنعتی، تحول بزرگی در فرهنگ و زبان توده های باختر پیدا شد؛ زیرا برای بیان دانسته های تازه، ناگزیر به داشتن واژه های نوینی بودند و کم کم زبان های اروپایی دارای نیروی بزرگی برای بیان بازجست های مختلف گردیدند.
در آغازه سده بیستم، توده های خاور پی به پس ماندگی خود بردند و کوشیدند که این پس ماندگی را جبران کنند. بازدارهای بسیاری سر راه این کوششها هستی داشت و یکی از آنها نداشتن زبانی بود که برای بیان بازجستهای دانشی آماده باشد. برخی توده ها چاره را در پذیرفتن یکی از زبانهای بیرونی برای بیان بازجست دیدند ، ولی توده های دیگر به میانجی داشتن میراث بزرگ فرهنگی نتوانستند این راه گشایی را بپذیرند که یک نمونه آن، کشور ایران است.
برای برخی زبانها، به چبود ساختمان ویژه آنها، جبران کمبود واژه ای دانشی، کاری بس دشوار و شاید نشدنی است، مانند زبانهای سامی، که اشاره ای به ساختمان آنها خواهیم کرد.
باید خاطرنشان کرد که شمار واژه ها در زبانهای بیرونی، در هر کدام از رشته های دانشی بسیار است و گاهی در کرانه میلیون است. یافتن واژه هایی در برابر آنها کاری نیست که بشود بدون داشتن یک روش دانشی دلارام به انجام رسانید و نمی شود از روی همسانی و استعاره و تقریب و تخمین در این کار پُردامنه به جایی رسید و این کار باید از روی پایه دانشی معینی انجام گیرد تا ضمن کنش، به بن بست برنخورد.
برای این که بتوان در یک زبان به آسانی واژه هایی در برابر واژه های بیشمار دانشی پیدا کرد، باید امکان هستی یک چنین اصول دانشی در آن زبان باشد. می خواهیم نشان دهیم که چنین پایه ای در زبان فارسی هستی دارد و از این روی، زبان فارسی زبانی است توانا، در چهره ای که برخی زبانها - گو این که از جهات دیگر پیشینه درخشان ادبی دارند - ولی در آبشخور واژه های دانشی ناتوان هستند. اکنون از دو گونه زبان که در اروپا و خاورنزدیک وجود دارد سخن می گوییم که گزاره اند از:
- زبانهای هندواروپایی (Indo-European) مانند زبان فارسی از خانواده زبانهای هندواروپایی
- زبانهای سامی (Semitic) زبانهای مانند : عبری، عربی، اکدی، سریانی، آرامی و ...
در زبانهای سامی واژه ها بر پایه ریشه های سه حرفی یا چهار حرفی جای دارند که به نام ثلاثی و رباعی گفته میشوند و اشتقاق واژه های مختلف بر شالوده تغییر ریخت است که به این ریشه ها داده میشود و به نام ابواب خوانده میشود. پس شمار واژه هایی که شدنی است در این زبانها هستی داشته باشد، نسبت مستقیم دارد با شمار ریشه های ثلاثی و رباعی. پس باید بسنجیم که بیشینه شمار ریشه های ثلاثی چه اندازه است. برای اینکار یک روش ریاضی به نام جبر ترکیبی (Algebre Combinatoire) به کار میبریم. بیشینه شمار ریشه های ثلاثی مجرد برابر ۱۹۶۵۶ (نوزده هزار و ششصد و پنجاه و شش)می شود و نمیتواند بیش از این شمار ریشه ثلاثی در این زبان هستی داشته باشد. درباره ریشه های رباعی میدانیم که شمار آنها کم است و در کرانه پنج درصد شمار ریشه های ثلاثی است، یعنی شمار آنها در کرانه 1000 است. چون ریشه های ثلاثی ای نیز هستی دارد که به جای سه حرف تنها دو حرف هستی دارد که یکی از آنها واگویه(تکرار) شده است؛ مانند فعل (شَدَّ) که حرف «د» دوبار به کار رفته است. از این رو بر شمار ریشه هایی که در بالا شمرده شده است، چندهزار می افزاییم و جمعاً عدد بزرگتر بیست و پنج هزار (۲۵۰۰۰) ریشه را می پذیریم.
چنانکه گفته شد، در زبانهای سامی از هر فعل ثلاثی مجرد میتوان با تغییر شکل آن و یا افزوده [کردن] چند حرف، واژه های دیگری از راه اشتقاق گرفت که گزاره از ده باب متداول میباشد، مانند: فَعّلَ، فاعَلَ، اَفَعلَ، تَفَعّلَ، تَفاعَلَ، اِنفَعَلَ، اِفتَعَلَ، اِفعَلَّ، اِفعالَّ، اِستَفعَلَ … از هر کدام از افعال، نامهای مختلفی اشتقاق مییابد: نخست، نامهای مکان و زمان؛ دوم، نام ابزار؛ سوم، نام طرز و شیوه؛ چهارم، نام حرفه؛ پنجم، اسم مصدر؛ ششم، صفت (که ساختمان آن ده شکل متداول دارد)؛ هفتم، رنگ؛ هشتم، نسبت؛ نهم، اسم معنی. با در نگر گرفتن همه گونه ها اشتقاق کلمات، نتیجه گرفته میشود که از هر ریشه ای بیشینه هفتاد مشتق میتوان به دست آورد. پس هر گاه شمار ریشه ها را که از 52000 کمتر است در هفتاد ضرب کنیم، بیشینه شمار واژه هایی که بدست میآید 1750000 =70× 25000(یک میلیون و هفتصد و پنجاه هزار) واژه است. یک اشکالی که در فراگرفتن این گونه زبان است، این است که برای چیرگی یافتن به آن باید دست کم 25000 (بیست و پنج هزار) ریشه را از برداشت و این کار برای همه شدنی نیست، ناگریز برای اهل آن زبان، چه رسد به کسانی که با آن زبان بیگانه هستند. اکنون اگر شمار واژه های بایا آن از دو میلیون عدد بگذرد، دیگر در ساختار این زبان راهی برای ادای یک چم(معنی) نوین هستی ندارد مگر این که چم تازه را با یک جمله ادا کنند. به این چبود است که در فرهنگهای واژه از یک زبان اروپایی به زبان عربی میبینیم که شمار بسیاری واژه ها به وسیله یک جمله بیان شده است، نه به وسیله یک کلمه! نمونه وار واژه Confronation که در فارسی آن را میشود به «رو به رویی» ترجمه کرد، در فرهنگهای فرانسه یا انگلیسی به عربی، چنین ترجمه شده است: «جعل الشهود و جاهاً و المقابله بین اقولهم»! واژه Permeabtlity که میتوان آن را در فارسی با واژه «تراوایی» بیان کرد، در فرهنگهای عربی چنین ترجمه شده است: «امکان قابلیه الترشح»!
اشکال دیگر در این گونه زبانها، این است که چون شمار واژه ها کمتر از شمار معانی آبشخور لزوم است و باید شمار بیشتر معانی میان شمار کمتر کلمات بخش شوند، پس به هر واژه ای چند معنی تحمیل میشود در چهره ایکه شرط اصلی یک زبان دانشی این است که هر واژه ای تنها به یک معنی دلالت بکند تا هیچ گونه ابهامی در فهمیدن بازجست دانشی نماند. به طوری که یکی از استادان دانشمند دانشگاه اظهار میکردند، در یکی از مجله های بیرونی خوانده اند که در برابر واژه های بیشمار دانشی که در رشته های مختلف هستی دارد، آکادمی مصر که در تنگنای موانع [یاد شدن در] بالا واقع شده است، چنین نگر داده است که باید از به کار بردن قواعد زبان عربی در آبشخور واژه های دانشی صرف نگر کرد و قواعد زبانهای هندواروپایی را بکار گرفت. نمونه وار در آبشخور واژه Cephalopode که به جانوران نرمتنی گفته میشود مانند «اختاپوس» که سر و پای آنها به هم متصلاند و در فارسی به آنها «سرپاوران» گفته شده است، سرانجام کلمه «رأس رجلی» را پیشنهاد کرده اند که این چیدمان به هیچ روی عربی نیست. برای خود کلمه Mollusque که در فارسی «نرمتنان» گفته میشود، در عربی یک جمله به کار میرود: «حیوان عادم الفقار»!
بخش دوم سخن ما مربوط به ساختمان زبانهای هندواروپایی است. میخواهیم ببینیم چگونه در این زبانها میشود شمار بسیاری واژه دانشی را به آسانی ساخت. زبانهای هندواروپایی دارای شمار کمی ریشه در کرانه ۱۵۰۰ (هزار و پانصد) عدد میباشند و دارای تقریباً ۲۵۰ پیشوند (Prefixe) و در کرانه ۶۰۰ پسوند (Suffixe) هستند که با افزودن آنها به اصل ریشه میتوان واژه های دیگری ساخت. نمونه وار از ریشه «رو» میتوان واژه های «پیشرو» و «پیشرفت» را با پیشوند «پیش»، و واژههای «روند» و «روال» و «رفتار» و «روش» را با پسوندهای «اند» و «ار» و «اش» ساخت. در این نمونه، ملاحظه میکنیم که ریشه «رو» به دو ریخت آمده است: یکی «رو» و دیگری «رف». با گمان این که از این دگری شکل ریشه ها صرف نگر کنیم و شمار ریشه ها را همان ۱۵۰۰ بگیریم، چیدمان آنها با ۲۵۰ پیشوند، شمار ۳۷۵۰۰۰ = ۲۵۰ × ۱۵۰۰ (سیصد و هفتاد و پنج هزار) واژه را بدست میدهد. اینک هر کدام از واژه هایی که به این چیدمان به دست آمده است را میتوان با یک پسوند چید. نمونه وار از واژه «خودگذشته» که از پیشوند «خود» و ریشه «گذشت» درست شده است، میتوان واژه «خودگذشتگی» را با افزودن پسوند «گی» به دست آورد و واژه «پیشگفتار» را از پیشوند «پیش» و ریشه «گفت» و پسوند «ار» به دست آورد. هرگاه ۳۷۵۰۰۰ واژهای را که از ترکیب ۱۵۰۰ ریشه با ۲۵۰ پیشوند به دست آمده است با ۶۰۰ پسوند ترکیب کنیم، شمار واژه هایی که به دست میآید، میشود ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ = ۶۰۰ × ۳۷۵۰۰۰ (دویست و بیست و پنج میلیون). باید واژه هایی را که از ترکیب ریشه با پسوندهای تنها به دست میآید نیز شمرد که میشود ۹۰۰۰۰۰ = ۶۰۰ × ۱۵۰۰ (نهصد هزار). پس جمع واژه هایی که تنها از ترکیب ریشه ها با پیشوندها و پسوندها به دست میآید، میشود: ۲۲۶۲۷۵۰۰۰ = ۹۰۰۰۰۰ + ۳۷۵۰۰۰ + ۲۲۵۰۰۰۰۰۰ یعنی دویست و بیست و شش میلیون و دویست و هفتاد و پنج هزار واژه. در این محاسبه تنها ترکیب ریشه ها را با پیشوندها و پسوندها در نگر گرفتیم، آن هم تنها با یکی از گویشهای هر ریشه. ولی ترکیبهای دیگری نیز هست مانند ترکیب نام با فعل (مانند: پیاده رو) و نام با نام (مانند: خردپیشه) و نام با صفت (مانند: روشندل) و فعل با فعل (مانند: گفتگو) و ترکیبهای بسیار دیگر در نگر گرفته شده و اگر همه ترکیبهای شدنی را در زبانهای هندواروپایی بخواهیم به شمار آوریم، شمار واژه هایی که شدنی است هستی داشته باشد، مرز معینی ندارد و نکته پرواپذیر این است که برای فهمیدن این میلیونها واژه تنها نیاز به فراگرفتن ۱۵۰۰ ریشه و ۸۵۰ پیشوند و پسوند داریم، در چهره ایکه دیدیم در یک زبان سامی برای فهمیدن دو میلیون واژه باید دستکم ۲۵۰۰۰ ریشه را از برداشت و قواعد پیچیدهی صرف افعال و اشتقاق را نیز فراگرفت و در یاد نگاه داشت.
شالوده توانایی زبانهای هندواروپایی در یافتن واژه های دانشی و بیان معانی همان است که زند(شرح) داده شد. زبان فارسی یکی از زبانهای هندواروپایی است و دارای همان ریشه ها و همان پیشوندها و پسوندها است. گویش حروف در زبانهای مختلف هندواروپایی متفاوت است ولی این تفاوتها طبق یک روالی پیدا شده است. توانایی های که در هر زبان هندواروپایی هستی دارد، مانند یونانی و لاتین و آلمانی و فرانسه و انگلیسی، در زبان فارسی هم همان توانایی هستی دارد. روش دانشی در این زبانها خوانش شده و آماده است و برای زبان فارسی به کار بردن آنها بسیار ساده است. برای برگزیدن یک واژه دانشی در زبان فارسی تنها باید واژه های را که در یکی از شاخه های زبانهای هندواروپایی هستی دارد با شاخه فارسی بسنجیم و با آن همآهنگ سازیم.