| | -
عباس جوادی
من پیشتر گفته بودم این کسانیکه مدعی میشوند سومرها و ماد ها وایلامی ها ترک بودند و یا زبانشان چیزی به سان ترکی بود آبروی ترک ها و ترک زبان ها را می برند. برخی ها از این سخن دلخور شده بودند. کنون ببینید چگونه. از رهنوری واپس(اخير) قزاقستان دو ره آورد چاپی هم داشتم، دو نسک، که به سفارش یکی دو تن از دوستان قزاق با خودم آوردم و نخست با کوشندگی آغاز به خواندنشان کردم، سپس دگردیس به یک تفریح شد، سپس دیدم تنها گاهم را تلف میکنم. سرانجام اندیشیدم این سان نویسندگان و «مورخین» ناگریز آبروی آنچه و آنکه را که در سرشان این سان پندارها را دارند هم می برند. هر دو نسک «اثر» قایرات (همان غیرت) ذاکریانوف مهتر آکادمی ورزش و گردشگری جمهوری قراقستان است. یکی بنام «راپسودی ترکی زیر لانه گرگ» (2012) و دیگری «حماسه ترکی چنگیز خان و فاکتور قزاق» (2014). به گفته بنیادها و کسانی که این مولف و نسک های او را تبلیغ میکنند، این هر دو نسک «تاریخ ناگفته» قزاقستان و کلا فرهنگ بشری است. براستی هم هر دو نسک یک داستان را می بالاند(تعریف میکنند) و آن اینکه همه فرهنگ و مدنیت بشری تبار ترکی دارد. شما این را باور نخواهید کرد ویک(اما) در نسک نخست، آقای ذاکریانوف می داود(ادعا میکند) که همه فرهنگ معاصر بشری با آفندهای چنگیز به خاور و باختر، چین و روسیه و خاورمیانه آغاز شد و گسترش یافت و چنگیز خودش ترک و ایل مغول یکی از تیره های ترک بوده است. «… اینکه چنگیز را خونخوار مینامند افسانه ای بیش نیست. او بنیادگذار جهانی نوین بوده و این پیام را با لشکر کشی های خود به چهار گوشه جهان رسانیده است.» به نگر ذاکریانوف فرهنگ ایلی و کوچنده همیشه بر فرهنگ یکجا نشین چیرگی یافته چونکه کسانیکه پیوسته کوچ میکنند آرام نمیگیرند و همیشه در تلاش اند، در حالیکه یکجا نشینان خواهان رکود و آرامش اند.
بازپی : سومر ها، فنیقی ها، بابلی ها، مصریان، هیتیت ها، ایلامیان، گوت ها، هون ها، یونانی ها همه (هر کدام به شوند دیگری) تُرک بوده و یا اصلیت ترکی داشته اند! به گزاره دیگر تیره های ترک در مراحل گوناگون تاریخ از آسیای میانه به این سرزمین ها، چیم(یعنی) نمونه وار به میانرودان امروز کوچ کرده اند. نمونه وار «سومر ها که در راس همه فرهنگ های بشری بودند، اصلیت ترکی داشتند چراکه سومری هم مانند ترکی زبانی التصاقی است و نمونه وار هم در سومری و هم در زبان های ترکی «زمین» را «یر» («یئر») و رقم سه را «اوش» مینامند!»
از آغاز : آدم و حوا اهل شهر آلماتی (در قزاقستان) بودند و پروردگار برای گفتگو با آنها لابد به قزاقی سخن میگفت. یک راه «شوندآوری(استدلال)» را ببینید تا دیگر شوندآوری ها را بتوانید گمانه بزنید: «آدام» به قزاقی چیم(یعنی) «انسان». «آتا» چیم(یعنی) «پدر»، پدر همه گونه بشر چیم «آدام» و یا «آدم». این از حضرت آدم. از سوی دیگر نام آلماتی (آلما+آتا) از دو بخش گزاره است. «آلما» به قزاقی چیم «سیب» و یک ماناک(معنا) دیگر این واژه «از فعل آتماق=گرفتن، برداشتن، «برندار» میشود. . میدانیم که در بهشت خداوند به آدم و حوا امر کرده سیب را بر ندارند. آلما-آتی چیم «سیب را نچین، برندار!» که امر الهی است. پس آیا این شوند آن نیست که هنگامیکه خداوند به آدم گفته «سیب را نچین و یا برندار!» چیم «آلما، آتا!»، به قزاقی سخن گفته است؟!!! »
بهمین چیدمان : حضرت نوح ترک بود، چرا؟ چونکه سه پسر داشت و از هر کدام یک طایفه بوجود آمد . قزاق ها هم سه طایفه (جزء) داشتند و این مشخصات همسانند!
پوشینه دوم هم پر از این سان افسانه ها و پندارپردازی هاست. ویک در اینجا از آغاز بشر و آدم و حوا کمتر، و لیکن در برابر، از دوره کمی سپس تر مانند کنفوسیوس، بودا، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد بیشتر سخن گفته می شود و داویده(ادعا) میشود که همه آنها هم تبار و نسب ترکی داشتند و ریشه شان از آسیای میانه بوده است!
نمونه وار : «زرتشت در نزدیکی شهر مدرن قزاقی اورالسک زاده شده است. یوری دزوزدوف هم با قاطعیت میگوید (!) که اطلاعات انپوسیده(موجود) تاریخی و زبانشناختی دال بر آن است که مسیحیت آغازین در جهانی ترک زبان سازمان یافته است… من در نسک یاد شده بالا هم شوندآوری(استدلا)ل کرده ام که عیسی مسیح و پیامبر محمد ریشه های ترکی داشته اند…» (برگه 42) و یا: «ترک ها پیوسته دین خود چیم(یعنی) «تنگری» را به ادیان ملل بومی یکجا نشین منطبق کرده اند. این هم نشان دهنده آن است که چگونه شد که آیین زرتشت در ایران، اسلام در شبه جزیره عربستان، آیین بودا در هندوستان و مسیحیت در اروپا پیدا شد… نام شهر مکه از ریشه «مکن» می آید که در قزاقی به ماناک «محل اقامت» میباشد…» !
دادن فرتور نمونه هائی از برگه های این دو نسک در این کوتاه سخن نمی گنجد. اگر حوصله اش را دارید از «آمازون» سفارش بدهید، بفرستند. من در قزاقستان و از قزاق ها دو نگر در باره آقای ذاکریانوف شنیده ام. یکی میگوید که ایشان آدمی کوشنده نیست و همینطوری برای خودشان نسک مینویسد و هرچه دلش خواست میگوید و سخن های ایشان به حکومت پیونددار نیست. این درک پذیر است، اگر چه بنگر گروه دوم این داو(ادعا) شگفت است چونکه آقای ذاکریانوف مهتر آکادمی دولتی ورزش و گردشگری جمهوری قزاقستان است. ثانیا هرگاه این نسک ها منتشر شده، «اتاق بازرگانی بریتانیا و قزاقستان» که در لندن جای دارد و پشتش سفارت دولت قزاقستان در بریتانیا و وزارت صنایع و نفت این کشور ایستاده، آنها را شناسانیده اند. خود ایشان و همراهانشان هم با خواندن این سان بنیادها به لندن رفته، نسک خودشان را می شناسانند.
خوب، که چی؟
بی گمان نمیتوان با استناد به چنین «مورخین» و نویسندگانی، همه آثار و اندیشه های تَکانیکه (افرادیکه) را که دغدغه های میهنی و میهن دوستانه دارند بی ارزش شمرد. نیت من هم براستی ریشخند کسی نیست. ویک بی گمان خود این تَکان با چنین نوشته ها و داوهایی رون(باعث) کسب حیثیت تاریخی و دانشی برای خود و فرهنگ ها و یا توده ای نمی شوند که گویا از آنها پدافند میکنند.
در زمینه تاریخ، زبان، فرهنگ و تمدن بشری من شخصا تاکنون چیزی به درجه این گزاف گوئی نشنیده بودم (کامناکام این، بنگر من بازپی خیالبافی های آغازه سده بیستم در ترکیه موسوم به «تز تاریخ ترکی» و «تئوری آفتاب زبان» است )
کسی این سان داوها را(ادعاها را) را کوشنده(جدی) نمیگیرد. نگرانی من از آن است که، طوری که گفتم، این سان گزاف گویی ها مایه شرمندگی خود این سان «مورخین» و آنهایی میشود که این نویسندگان گویا میخواهند از آنها پدافند کنند. یک خانمی که به شناساندن نسک نخست ذاکریانوف در لندن به آنجا خوانده شده بود، با لحنی شگفت زده در «تویتر» نوشته بود:
«آیا میدانستید که آدم و حوا از شهر آلماتی قزاقستان و تُرک بوده اند و خداوند، قزاقی سخن می گفته است…؟»
من پیشتر گفته بودم این کسانیکه مدعی میشوند سومرها و ماد ها وایلامی ها ترک بودند و یا زبانشان چیزی به سان ترکی بود آبروی ترک ها و ترک زبان ها را می برند. برخی ها از این سخن دلخور شده بودند. کنون ببینید چگونه. از رهنوری واپس(اخير) قزاقستان دو ره آورد چاپی هم داشتم، دو نسک، که به سفارش یکی دو تن از دوستان قزاق با خودم آوردم و نخست با کوشندگی آغاز به خواندنشان کردم، سپس دگردیس به یک تفریح شد، سپس دیدم تنها گاهم را تلف میکنم. سرانجام اندیشیدم این سان نویسندگان و «مورخین» ناگریز آبروی آنچه و آنکه را که در سرشان این سان پندارها را دارند هم می برند. هر دو نسک «اثر» قایرات (همان غیرت) ذاکریانوف مهتر آکادمی ورزش و گردشگری جمهوری قراقستان است. یکی بنام «راپسودی ترکی زیر لانه گرگ» (2012) و دیگری «حماسه ترکی چنگیز خان و فاکتور قزاق» (2014). به گفته بنیادها و کسانی که این مولف و نسک های او را تبلیغ میکنند، این هر دو نسک «تاریخ ناگفته» قزاقستان و کلا فرهنگ بشری است. براستی هم هر دو نسک یک داستان را می بالاند(تعریف میکنند) و آن اینکه همه فرهنگ و مدنیت بشری تبار ترکی دارد. شما این را باور نخواهید کرد ویک(اما) در نسک نخست، آقای ذاکریانوف می داود(ادعا میکند) که همه فرهنگ معاصر بشری با آفندهای چنگیز به خاور و باختر، چین و روسیه و خاورمیانه آغاز شد و گسترش یافت و چنگیز خودش ترک و ایل مغول یکی از تیره های ترک بوده است. «… اینکه چنگیز را خونخوار مینامند افسانه ای بیش نیست. او بنیادگذار جهانی نوین بوده و این پیام را با لشکر کشی های خود به چهار گوشه جهان رسانیده است.» به نگر ذاکریانوف فرهنگ ایلی و کوچنده همیشه بر فرهنگ یکجا نشین چیرگی یافته چونکه کسانیکه پیوسته کوچ میکنند آرام نمیگیرند و همیشه در تلاش اند، در حالیکه یکجا نشینان خواهان رکود و آرامش اند.
بازپی : سومر ها، فنیقی ها، بابلی ها، مصریان، هیتیت ها، ایلامیان، گوت ها، هون ها، یونانی ها همه (هر کدام به شوند دیگری) تُرک بوده و یا اصلیت ترکی داشته اند! به گزاره دیگر تیره های ترک در مراحل گوناگون تاریخ از آسیای میانه به این سرزمین ها، چیم(یعنی) نمونه وار به میانرودان امروز کوچ کرده اند. نمونه وار «سومر ها که در راس همه فرهنگ های بشری بودند، اصلیت ترکی داشتند چراکه سومری هم مانند ترکی زبانی التصاقی است و نمونه وار هم در سومری و هم در زبان های ترکی «زمین» را «یر» («یئر») و رقم سه را «اوش» مینامند!»
از آغاز : آدم و حوا اهل شهر آلماتی (در قزاقستان) بودند و پروردگار برای گفتگو با آنها لابد به قزاقی سخن میگفت. یک راه «شوندآوری(استدلال)» را ببینید تا دیگر شوندآوری ها را بتوانید گمانه بزنید: «آدام» به قزاقی چیم(یعنی) «انسان». «آتا» چیم(یعنی) «پدر»، پدر همه گونه بشر چیم «آدام» و یا «آدم». این از حضرت آدم. از سوی دیگر نام آلماتی (آلما+آتا) از دو بخش گزاره است. «آلما» به قزاقی چیم «سیب» و یک ماناک(معنا) دیگر این واژه «از فعل آتماق=گرفتن، برداشتن، «برندار» میشود. . میدانیم که در بهشت خداوند به آدم و حوا امر کرده سیب را بر ندارند. آلما-آتی چیم «سیب را نچین، برندار!» که امر الهی است. پس آیا این شوند آن نیست که هنگامیکه خداوند به آدم گفته «سیب را نچین و یا برندار!» چیم «آلما، آتا!»، به قزاقی سخن گفته است؟!!! »
بهمین چیدمان : حضرت نوح ترک بود، چرا؟ چونکه سه پسر داشت و از هر کدام یک طایفه بوجود آمد . قزاق ها هم سه طایفه (جزء) داشتند و این مشخصات همسانند!
پوشینه دوم هم پر از این سان افسانه ها و پندارپردازی هاست. ویک در اینجا از آغاز بشر و آدم و حوا کمتر، و لیکن در برابر، از دوره کمی سپس تر مانند کنفوسیوس، بودا، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد بیشتر سخن گفته می شود و داویده(ادعا) میشود که همه آنها هم تبار و نسب ترکی داشتند و ریشه شان از آسیای میانه بوده است!
نمونه وار : «زرتشت در نزدیکی شهر مدرن قزاقی اورالسک زاده شده است. یوری دزوزدوف هم با قاطعیت میگوید (!) که اطلاعات انپوسیده(موجود) تاریخی و زبانشناختی دال بر آن است که مسیحیت آغازین در جهانی ترک زبان سازمان یافته است… من در نسک یاد شده بالا هم شوندآوری(استدلا)ل کرده ام که عیسی مسیح و پیامبر محمد ریشه های ترکی داشته اند…» (برگه 42) و یا: «ترک ها پیوسته دین خود چیم(یعنی) «تنگری» را به ادیان ملل بومی یکجا نشین منطبق کرده اند. این هم نشان دهنده آن است که چگونه شد که آیین زرتشت در ایران، اسلام در شبه جزیره عربستان، آیین بودا در هندوستان و مسیحیت در اروپا پیدا شد… نام شهر مکه از ریشه «مکن» می آید که در قزاقی به ماناک «محل اقامت» میباشد…» !
دادن فرتور نمونه هائی از برگه های این دو نسک در این کوتاه سخن نمی گنجد. اگر حوصله اش را دارید از «آمازون» سفارش بدهید، بفرستند. من در قزاقستان و از قزاق ها دو نگر در باره آقای ذاکریانوف شنیده ام. یکی میگوید که ایشان آدمی کوشنده نیست و همینطوری برای خودشان نسک مینویسد و هرچه دلش خواست میگوید و سخن های ایشان به حکومت پیونددار نیست. این درک پذیر است، اگر چه بنگر گروه دوم این داو(ادعا) شگفت است چونکه آقای ذاکریانوف مهتر آکادمی دولتی ورزش و گردشگری جمهوری قزاقستان است. ثانیا هرگاه این نسک ها منتشر شده، «اتاق بازرگانی بریتانیا و قزاقستان» که در لندن جای دارد و پشتش سفارت دولت قزاقستان در بریتانیا و وزارت صنایع و نفت این کشور ایستاده، آنها را شناسانیده اند. خود ایشان و همراهانشان هم با خواندن این سان بنیادها به لندن رفته، نسک خودشان را می شناسانند.
خوب، که چی؟
بی گمان نمیتوان با استناد به چنین «مورخین» و نویسندگانی، همه آثار و اندیشه های تَکانیکه (افرادیکه) را که دغدغه های میهنی و میهن دوستانه دارند بی ارزش شمرد. نیت من هم براستی ریشخند کسی نیست. ویک بی گمان خود این تَکان با چنین نوشته ها و داوهایی رون(باعث) کسب حیثیت تاریخی و دانشی برای خود و فرهنگ ها و یا توده ای نمی شوند که گویا از آنها پدافند میکنند.
در زمینه تاریخ، زبان، فرهنگ و تمدن بشری من شخصا تاکنون چیزی به درجه این گزاف گوئی نشنیده بودم (کامناکام این، بنگر من بازپی خیالبافی های آغازه سده بیستم در ترکیه موسوم به «تز تاریخ ترکی» و «تئوری آفتاب زبان» است )
کسی این سان داوها را(ادعاها را) را کوشنده(جدی) نمیگیرد. نگرانی من از آن است که، طوری که گفتم، این سان گزاف گویی ها مایه شرمندگی خود این سان «مورخین» و آنهایی میشود که این نویسندگان گویا میخواهند از آنها پدافند کنند. یک خانمی که به شناساندن نسک نخست ذاکریانوف در لندن به آنجا خوانده شده بود، با لحنی شگفت زده در «تویتر» نوشته بود:
«آیا میدانستید که آدم و حوا از شهر آلماتی قزاقستان و تُرک بوده اند و خداوند، قزاقی سخن می گفته است…؟»