درباره واژه «خوئتودت»
علی اکبر جعفری - چیستا اسفند 1360 شماره 7
در شماره 5 ، جستار دلچسب و سودمندی از استاد روح الامینی داشتیم در آن از«خوئتودثه» xvaetvadatha نغز سخن رفته است . تنها یادآور میشود که این اصلاح در ستوت یسن(گاتها و هفتهات) نیامده و آنچه آمده «خوئتوxvaetva » است و این دو اصلاح به یک چم نیستند . خوئتو در گاتها شش بار آمده1که پنج بار با دو اصلاح دیگر ورزنه verezena و ائیریمن airyaman میباشند. درهفتهات دوبار آمده 2 که یک بار با آن دو اصطلاح میباشند . این واژه از ریشه خو xva اوستایی و سو sva سنسکرت برآمده. همچنین واژههای خود و خویش فارسی از همین ریشه میباشند . آن را میتوان خودی ، خودمانی ، خویشاوند دانست اما در سنسکرت به چم خودمختار و آزاده است که واژه «خدای» فارسی بدان چم است . ورزنه از ورز که دو چم دارد ، برآمده : ورزیدن و گرداگرد گرفتن . ائیریمن آریامنش است و چمِ دوست را دارد.
برخی بر آناند که خوئتو خانواده و ورزنه برزن (باره ، حلقه) و ائیریمن انجمن دوستی میباشند و این سه واژه از کوچکترین یگان که خانه باشد گرفته تا بزرگترین یگان که کشور باشد ، را در برمیدارند . در گزارش پهلوی این واژهها به خویش ، (1)-یسن 32-سرود 5-بند 1،یسن 33-سرود 6-بندهای 3 و 4،یسن 46 سرود 11-بند 1،یسن 49-سرود 14-بند 7،یسن 53-سرود 17-بند 4.
(2)-یسن 39-سرود 5-بند 5،یسن 40-سرود 6-بند 4 خویشان یا خویشی ، همسایه و همسایگان و ایرمان ایرمانی(دوست و دوستی) برگردانده شدهاند که با گفته بالا جور میآید و نگر به کارآیی این اصطلاحها در گاتها و هفتهات ، باید آنها را به همین چم گرفت، بهویژه اینکه در سه جای از پنج بار در گاتها و یک جای از دو جای هفتهات مُکیس بر این است که با این سه یگان خوب ، میتوان یگان چهارم را که جهان باشد ،آباد ساخت.
شادروان ایرج تاراپوروالا در ترجمه گاتها خود از سوتو- svatu سنسکرت الهام گرفته ، خوئتو را خودمختار و آزاده ، ورزنه را اهل حلقه و انجمن و ائیریمن را دوست گرفته و میگوید که این سه درجه یاران زرتشت را مینمایند . نخستین گروه به اشوزرتشت بسی نزدیک شده ، آزاده شده بودند ، دومین گروه اندکی دور بودند و به اندازه خوئتوان دلداده نبودند و سومین گروه دوستان و همدردان بودند . من هم ، مانند چند تن از اوستادانان ، در نوشتههای پیشین خود از وی پیروی کردهام ولی با دریافت بیشتر ، چم و دریافیده سنتی پهلوی را پذیرفته و آن سه را سه یگان بنیادی فراهماد گاتهایی میدانم زیرا در گاتها هرکس در جای خود در کارهای خود آزاد است اما در فراهماد هنگامی سودمند و سودرسان میگردد که بنیاد کوچکترین یگان آن فراهماد را که خانه باشد ، بگذارد و سپس خانههای همسایه یگان بزرگتری ، از ده گرفته تا شهر بزرگی ، را پدید آورند و پس از آن هم همکاری چندین از این یگان ، کشوری را بسازند و کشورهای دوست و پیشرو جهان دوستی راآباد و آبادتر گردانند . پیام گاتها ، پیامآبادی و شادی جهان مینوی و مادی از راه همکاری ششدنگی یگان های کوچک و بزرگ مردمی است.
برخی ، بهویژه پژوهندگان اروپایی و پیروانشان ، گفتهاند که این سه واژه پیشهوران سهگانه ، موبدان و سپاهیان و برزیگران ، را نشان میدهند و تنها جدایی این سه اصطلاح با آثرون atharvan رسئشتر rathaeshtar و واستریه vastrya که در اوستای نو آمده ، جدایی گویش است . اما شُوندی که باورکردنی باشد ، نیاوردهاند و با زور این سه واژه را بر آن سه واژه چسباندهاند و آنها را هم چم انگاشتهاند.
ناگفته نماند که در ترجمههای نسبتا تازه خود ، اروپاییان بازنگری کرده، آنها را سه یگان فراهماد ، البته عشایری ، گرفته ، از سه گروه پیشهوری «شبه کاست» جدا خواندهاند.
درباره خوئتودثه باید سخن به درازا داش و ناچار آن را به جستاری جداگانه در آینده وامیگذاریم و به این بس میکنیم که آن تنها پنج بار در اوستا به کار برده شده .1 با همه نیمگنگی خود ، با نگر به کارآیی آنها ، میتوان گفت که نهتنها از درون- همسری نشانی نمییابیم که از پیوند زناشویی نیز گفتگویی در میان نیست . تنها برداشتی که من کردهام این است که آنیکگونه دلدادگی به دین بهی و ازخودگذشتگی است. (1)-یسن 12-9،ویسپرد 3-3،گاه 4-7. وندیداد 8-13(دوبار)