برجستهترين دانشمند خردگرای ايرانی
ششم شهریور ۲۴۴ ، محمد زكريای رازی در ری زاده شد . به گفته او: «اگر همه میتوانستند از جربزه های خود درست بهره گیرند ، جهان همان بهشت نوید داده شده میشد» . از كودکی ابوبكر محمد بن زكریای رازی آگاهی درستی در دست نيست . در جوانی عود مینواخته ، چامه میسروده و چندی را به زرگری میپرداخته است . شايد از آنجا كه نخست در آزمايش پيوسته "بخارات و دخانات تيزبو" زيادهروی میكرده تا ويژگیهایماده ها را بیابد ، نوشتهاند كه چندی درازی را سرگرم كيمياگری بوده و چون روشن نيست چرا در کرانه چهل سالگی تازه به آموختن پزشكی پرداخته ، گفتهاند كه درمان چشمش گران شده و گفته: «كیمیای راستین دانش پزشكی است» . هر چه هست، از ری به بغداد رفته و چند سالی سرپرست بيمارستان بزرگ آن شهر بوده و پس از درگذشت معتضد ، خليفه عباسی، به زادگاهش بازگشته و سرپرستی بيمارستان آنجا را تا پايان زیوش داشته است.
ابوریحان بيرونی نوشته است : «چراغ خود را در چراغدانی بر روی دیوار مینهاد و كتاب خود را بر آن دیوار تكیه میداد و به خواندن میپرداخت تا اگر خواب او را در ربود كتاب از دستش بیافتد و بیدار شود و مخوانش را از سر گيرد» . او در چندين رشته دانشی از سرآمدان زمان خود و چند سده پس از آن بوده است . برای نخستين بار پیکر انسان را شكافته و تشريح كرده ، دانشنامه بزرگی از شاخههای پزشكی و داروسازی گرد آورده ، پزشكی ويژه كودكان را مطرح ساخته و خوددرمانی با خوراک سزاوار را پيش نهاده است : «اگر پزشک بتواند بيمار را با خوراک درمان كند به بهروزی رسيده است».
او نخستین كسی است كه الکل و جوهر گوگرد را ناب استخراج كرد ، داروی نازهراگین ساخت و چند اسيد ديگر را یافت . بيرونی آثار او را ۱۸۴ كتاب برآورد كرده است .
از آنجا كه او همتراز خداوند ، زمان و جا و نفس و ماده را هم بیسرآغاز و جاودانه میدانست و بر اين باور بود كه چون خداوند دادگر خرد را ميان همگان برابر بخش كرده ، پس نبوت افسانه و نيرنگ است ، مخالفانش او را ملحد ناميده و بسياری از آثارش را از ميان برده و تنها به برخی از ديدگاههايش در كتابهای خود اشاره كوتاه كرده و به گمان خود به آنها پاسخ دادهاند : «آنكس كه دين خود را به قياس و درنگ بسنجد را سزاوار كشتن میدانند . اما چرا خدا برخی را به پيامبری برگزيند و دشمنی ميان مردم استوار و جنگ و ستيز بر پا سازد؟» محمد بن زكریای رازی در ۶۰ سالگی در زادگاهش درگذشت.