ايران بزرگ فرهنگي
فريدون جنيدي
سرگرم برخی پرسمان ها بودن ، ما را از انديشيدن به ايران بزرگ فرهنگي غافل كرده است و غافل ماندن از مفاخر و ميراث فرهنگي بیرون از كشور جبران ناپذیر است . ما هنوز از برخی تبعات سالهاي نخست انقلاب رها نشدهايم ، هرچند باورمندم تک ها و انديشههايي جايگزين شدهاند و برخی كارهايي كه در آغاز انقلاب انجام آن شدنی نبود ، امروز انجام ميشود ، اما بايد بيشتر تكان بخوريم و اوضاع را بشناسيم كه اگر اين جور شود ، ميبينيم فرهنگ ما از دره فرغانه تا قونيه گسترش دارد.
در گذشته يونسكو پذيرفت كه تاجيكستان مراسم بزرگداشت زرتشت را به كوشش و پافشاري فرنشین جمهور اين كشور جشن بگيرد و بزرگان فرهنگ و هنر جهان در آن شركت كردند ، اما در كشور ما حتی در مراسمي كه براي زرتشت در دانشگاه تهران برگزار شد چنين چيزهايي نديديم ، شوربختم كه بگويم اين ناشي از بي پروایی به فرهنگ ايران بزرگ و خود ، كمبود است تاجيكها هر سال مراسم بزرگداشت رودكي را برگزار ميكنند كه ما از اين زمینه غافليم ؛ در مراسم هم يا شركت نميكنيم ، يا هرساله کس ویژه ای از محدوده سياست به آنجا ميرود و كساني را كه تاجيكها آرزوي ديدارشان را همراه نميبرند . افغانها و تاجيكها مانند شفيعي كدكني را ميخواهند كه او هم حاضر نيست در ركاب آن شخص ویژه در برنامهها شركت كند.
در سياست ما هنوز فرهنگ شناخته شده نيست. تركیه ایها هر سال براي مولوي مراسم دارند كه البته آماژهای سياسي و اقتصادي خود را دارند و نميخواهند انديشه مولوي و زبان فارسي در آنجا رواج بگيرد ، اما در برابر اين پرسمان ها ، دولت و وزارت فرهنگ ما بايد بداند اين بزرگان از آن ما هم هستند و اقدامات بایا را انجام دهند.
شهر باستاني مرو كه نام آن در اوستا آمده ، يكي دو سال پيش نامش به تركمنآباد دگر شد و ما هيچ كاري نكرديم و واخواست جهانی نداشتيم . تا كي ميشود اينچنین خاموش ماند و نسبت به مفاخر و ميراث فرهنگي خود بيتفاوت بود؟! هر چند برخی پرسمان ها بهتر شده است ، اما دولت بايد ديدگاه فرهنگي خود را گسترش دهد. ما بايد مرزهاي فرهنگي ، همخونان و خواهران و برادران خود را بشناسيم و در روابطمان با كشورهايي همچون افغانستان و تاجيكستان ديدگاههاي فرهنگي را رعايت كنيم.
چهرههاي فرهنگي ايران ، افغانستان و تاجيكستان همه از آنِ فرهنگ هنبازین باستاني ما هستند . استالين ميپذيرد فردوسي چامه سرای تاجيكها باشد ، ولي ما نميخواهيم مفاخر فرهنگي خود را كه آن سو هستند بپذيريم و اگر غفلت كنيم و رودرو بايستيم ، آنها بر نام تازه شان كه اکنون تاجيكستان است ، پا ميفشارند ، چنانچه كه ما ضمن احترام به مرزها بايد ترتيبي بدهيم كه آنها بدانند همبستگي داريم.
ناآگاهي فرهنگي ما در زمان رضاشاه ، باعث جدايي اينچنيني ما از تركيه شد . نخستین چاپخانههاي زبان فارسي در استانبول بود ، اما آنگاه که آتاتورك گفت اينجا تركيه است ، ما هيچ کاری نكرديم و به مرور در اين 80 سال وضعيت به اين شكل درآمد و ممكن است درباره افغانستان هم همين روی دهد.
من در پهنه فرهنگي زندگي ميكنم و همه مردمان اين گستره را همخون خود ميدانم كه اميدوارم دولتمردان ما هم اين زمینه را بپذيرند.