نظریات ارتباط جمعی لوبون
به لحاظ تاریخی اولین نظریاتی که به طور مشخص تری به مقوله ارتباط جمعی می پردازد در حوزه روانشناسی اجتماعی شکل گرفت . نخستین نظریات را در این حوزه می توان در آثار گوستاولوبون (۱۹۳۱-۱۸۴۱) پزشک ، نویسنده و محقق اجتماعی فرانسه مشاهده کرد . اساس نظریات لوبون بر پیدایش تفاوتهای اساسی میان خصوصیات فرد در تنهایی و جمع بنا شده است . لوبون ابتدا به دلیل حرفه اش و از طرفی در پی شناخت هنر نفوذ در توده ها بود ، ابتدا به تبیین رابطه میان زیست شناسی و فعل و انفعالات روانی با تکیه بر فیزیولوژی انسان پرداخت و در همین ارتباط ، کتابی درباره «رابطه میان جمجمه و سطوح مختلف هوش» نوشت . در حوزه دیگری این نحوه نگرش او را به جستجو پیرامون نقش قوم شناسی بر ساخت روانی و فرهنگی کشانید . در این روند او به دانش نوینی دست یافت که مبتنی بر «روانشناسی اقوام» بود . در این زمینه لوبون روان توده ای را امری فیزیولوژیک و معلول جمجمه یک نژاد ذیربط تعریف می کرد . اما به دلیل اختلاط نژادهای گوناگون صورت این نظریه تغییر می یابد . به عبارت دیگر ، روان توده ای به صورت عنصری از خصلت قومی و به طور ناخودآگاه تاثیر می گذارد . در گام بعدی لوبون روانشناسی توده ها را مطرح می کند . در این زمینه او بر ارتباط روانشناسی با جامعه شناسی عموم برای شناخت خصوصیات مشترک انسانها تاکید دارد . به موجب این نظر ، غرق شدن افراد در توده با گم شدن فردیت آنها همراه است و احساس مسئولیت شخص را درازمدت به گونه مصیب باری کاهش می دهد . از مفاهیمی که لوبون به آن به عنوان ظرف تغییر کیستی فرد تاکید می کند مفهوم «انبوه خلق» است . به نظر او افراد چه وضع زندگی ، خلق و خوی، هوش و کارشان شبیه به هم باشد و چه نباشد ، همین که به انبوهی مبدل شدند نوعی روحیه جمعی در آنان پدیدار می شود که این روح وادارشان می کند که طوری احساس و عمل کنند که با احساس و عمل آنان در تنهایی متفاوت است . حتی برخی از باورها و احساسات تنها در افرادی که به صورت انبوه خلق درآمده اند پدید می آید . انبوه خلق ، ذاتی جداگانه از مجموعه ای یا میانگین افراد دارد و عامل پیدایش آن ارتباط افراد در کنار هم و در کنار یک محرک بیرونی است . انبوه خلق برای اعمال قهرمانی تواناتر از افراد جدا از هم است . روانشناسی انبوه خلق از نظر لوبون ، روانشناسی تک در موقعیتی است که بصورت انبوه درآمده و فرد در این میان از نظر او اندامی بی اراده و دانه شنی است میان دانه های دیگر شن . -مهمترین خصوصیات انبوه خلق از نظر لوبون عبارت است از:
- -وحدت روانی انبوهها، به صورتی که هیجانها ، باورها، تفسیرها ، اعمال یکسان و یکپارچه ای که منجر به اعتقادات جزمی و احساس قدرت شکست ناپذیری و عدم مسئولیت می شود را موجب می گردد.
- تحت تاثیر هیجانهای ناگهانی ، افراطی، ژرف و متغیر جای دارند.
- منطق جمعی ، ساده، ظاهری ، فوری و ضربتی دارد.
- هیجانها و باورها توانایی تکثیر و تقویت فراوان دارد.
- وجود رهبران یا افرادی که دارای وجهه هستند بر شکل گیری انبوه خلق موثر است . عوامل تشکیل دهنده به نظر لوبون ، انبوه خلق متاثر از سه عامل عمده است: ۱-احساس قدرت شکست ناپذیری و یکپارچگی روحی ، به طوری که توجه به مجازات را تضعیف می کند و آنها را به سوی انجام کارهای دشوار می کشاند. ۲-سرایت و تقلید به معنای انجام دوباره و فوری اعمالی که در اطراف تک انجام می گیرد. ۳- تلقین پذیری بیش از حد که ناظر بر مرحله پیچیده تر و عالی تری از تقلید است اگرچه در آن نیز پذیرش نیندیشیده و نسنجیده امری ، مورد نظر است . نمونه وار تبلیغات ، خواب مصنوعی و … نوعاً پدیده هایی تلقینی هستند . لوبون و نقش مطبوعات در ساخت فرهنگ جامعه به نگر گوستاولوبون ، باورها و نظریات جامعه شامل دو بخش «بنیادی» (نامتغیر) و «متغیر» می شود . اندیشه ها و باورهای بنیادی که سازنده اصلی فرهنگ جامعه هستند شامل آن بخش از فرهنگ جامعه هستند که مثل جریان آرام یک رودخانه در درازنای سالیان و سده ها ، اندیشه جامعه را می سازند همچون باورهای دینی ، استوره ها . باورهای متغیر شامل نظریات و اندیشه هایی است که به طور مداوم ایجاد و محو می شود و تغییرات آنها بیشتر در سطح و کمتر در ماهیت است . به نگر لوبون با شکل گیری انبوه خلق ها ، باورها گذرا(متغیر) توده ها بیش از هر زمان دیگر شده و باعث کم شدن توان آموزش های کهن می گردد . به باور او نشریات با گسترش فزاینده خود نگار موثری در پیدایش این امر دارند ؛ زیرا باورهای متضاد با باورهای توده ها را بدون درنگ در معرض دید آنها می گذرانند . بنابراین هر باوری نه می تواند به تمامی منتشر شود و نه عمر بادوامی داشته باشد . از سوی دیگر رشد توان توده ها موجب این شده که آنها به کنشگر متعادل کننده ای دست نیابند و بنابراین توانایی انعطاف بیشتری پیدا کنند ، نتیجه این سه پرسمان یعنی: ۱- از دست رفتن چیرگی آموزش های کهن ۲- رشد توان توده ها ۳- طرح باورهای گوناگون و واگردان از سوی نشریات ، این شده است که هدایت اندیشه های همگانی به دشواری امکان پذیر باشد . بنابراین مطبوعات و حکومتها ناچار به پیروی از اندیشه های همگانی شدند . بازتاب این پرسمان در عرصه مطبوعات بطور خلاصه این است که : ۱-مطبوعات به جای آموزش گرایی به اخبارگرایی و انتشار سرگرمیها ، آگهی ها و شایعات روی آورده اند . به گفته لوبون «جرایدی که زمانی راهبر اندیشه های همگانی بودند اکنون درست همچون حکومتها ناچار به پس نشینی شده و به وسیله تازه ای برای ترابر اطلاعات تبدیل شده اند . آنها از انتشار برخی نظریات و آموزش ها صرف نظر کرده اند زیرا بیم دارند در همچشمی با هم ، خوانندگان خود را از دست بدهند . مطبوعات سنگین ، با رخنه و با توان پیشگویی رویدادها یا ناپدید شده اند و یا به برگه های ترابر اطلاعات اخبار سرگرم کننده ، شایعات روز و آگهی ها مبدل شده اند . کدام روزنامه آنچنان بی نیاز است که بتواند به نویسندگان خود اجازه ابراز باورهای شخصی بدهد؟ تازه این باورها نزد خوانندگان که تنها می خواهند در جریان اخبار باشند ، سرگرم کنند و در پشت هر سفارشی، اغراض ویژه ای استشمام می کنند چه اعتباری پیدا می کنند؟» ۲-دنباله روی از خوانندگان برای جلب اندیشه های همگانی : به باور لوبون «امروز پرسمان اصلی مطبوعات و دولت به دست آوردن آرا همگانی است و هیچ چیز به اندازه اندیشه های توده ها متغیر و متحرک نیست.» ۳-بی اعتنایی خوانندگان : لوبون به این باور است که بر اثر نبود کامل جهت در باورهای توده ها و کم شدن تبین بنیادی ، آنها به این نتیجه رسیدند که نظریات از هم پاشیده و بی اعتنایی در برابر همه چیزهایی که با منافعشان ارتباط ملموسی ندارد افزایش یابد . به این ترتیب بشر امروزی به طور فزاینده ای دستخوش بی اعتنایی می شود . در یک جمع بندی کلی می توان گفت : مطبوعات از نگر لوبون در ساخت باورهای توده روانشناختی و انبوه خلق به صورت محرکهای نزدیک و سرراست موثرند ، تا کرانه ای جایگزین نگار رهبری و هدایت انبوه خلق می شوند ، خوانندگان را از اندیشیدن معاف می کنند ، از ارکان پیدایش باورها متغیر توده ها هستند و وروند کلی آنها به سوی پیروی محض ازاندیشه های همگانی و ترابر صرف اخبار و آگهی هاست.