محمود افشار
هفتم بهمن ۱۲۷۲ محمود افشار در یزد زاده شد :
مراست قبلهام ایران و هرکجا گذرم
به کعبه وطنِ خویشتن بود نظرم
محمود افشار یزدی در یک خانواده توانگر خوشنام کهن رشد کرد : «پدر و عمویم بازرگان بودند و افزون بر دفتر حساب، دفتر چاپی کپیه (رونوشت) داشتند . من از کودکی با رموز اقتصادی آشنا شدم . از ۱۲ سالگی به بیرون کشور رفتم . سه سال در بمبئی به مدرسه انگلیسی میرفتم». پدرش میخواست که او هم بازرگانی پیشه کند اما او شیفته ادبیات بود : «از هشت نُه سالگی مشق شعر مینمودم».
خرم آن روز که از هند به ایران بروم
به وطن باز از این غربت ویران بروم
۱۷ ساله بود که به تهران رفت و در مدرسه دانش های سیاسی درس خواند . سپس به سوئیس رفت و پس از هفت سال پایاننامه دکتریاش را درباره "سیاست اروپا در ایران" نوشت : «ضمن تحصیل در لوزان سوئیس ، شش ماهی برای فرا گرفتن زبان آلمانی به برلین رفتم و شش ماه هم در دانشگاه ژنو تحصیل کردم».
۲۸ ساله بود که به تهران بازگشت ، به آموزش تاریخ پرداخت و سپس سرپرستی "مدرسه بازرگانی" را به دوش گرفت و این نهاد را به شیوه مدارس اروپایی پیریزی کرد . او سپس در وزارتخانههای دادگستری ، دارایی و سرانجام فرهنگ به کارهای حقوقی ، مالی و فرهنگی پرداخت :
عدل و آزادی اگر بود در ایران ، میداد
دادِ دلسوختگان دادرس عادل ما
او یکی از پایهگذاران رسانههای پژوهشی است و "مجله آینده" او اگرچه در سه دوره نسبتا کوتاه چاپ شد ، اما راه را برای انتشار مجلههای پژوهشی نشان داد و گشود . افزون بر این او بسیاری از داراییهای خود را وقف بنیاد واژه نامه دهخدا و نهادهای پشتیبانی از زبان فارسی و حنگهداشت تمامیت ارضی ایران کرد . همچنین بخش بزرگی از زمینهای خود را ویژه پدید آوردن چند دبستان و دبیرستان کرد .
از آثار ماندگار او رهنورد نامههایی است که پس از بازدید از گوشههای گوناگون جهان نوشته که افزون بر ارزش پژوهشی و آگاهیبخشی ، از نگر ادبی هم شایان پروا هستند : «چامه سرایان نباید گریه و زاری و خفت و خواری را به وسیله اشعار خود رواج دهند ، بلکه شادی و امید و سرفرازی را باید».
از او بگذشتم و در خاک شیلی
کنونم تازه عشقی در روان است
دو روزی خوش بیاسودم من آنجا
دمی غافل که این آتشفشان است
روانشاد محمود افشار یزدی در ۹۰ سالگی در تهران درگذشت.