ماهنامه خواندنی ، شماره 73 ، مهر و آبان 1391، برگه های 14-15
درست با تاجگذاری فتحعلیشاه ، آراکلیخان حاکم گرجستان که دل و جان به روسها سپرده و دم از جداسری میزد ، درگذشت و پسرش به نام گرگینخان (گئورگی) به جای او نشست . گرگینخان واروی پدر ، خود را مانند اسلافش شهروند دولت ایران میدانست . از اینرو ، باشنده نشد که از تزار روسیه پیروی کند . او در نامه های به فتحعلیشاه نوشت :1 خود را از چاکران و متعلقان دولت قوی شوکت ایران میداند و خویشتن را حاکمی برای مرزبانی از کشور ایران در منطقه قفقاز به شمار میآورد و مترصد و منتظر اجرای دستورات شاه ایران است. گرگین خان اعلام کرد که پدرش به شُوند کهولت سال ، دارای نقاط سستی فراوان بود و حتی کشته شدن مردم تفلیس در دوره پدر را ، به اقدامهای نسنجیده او نسبت داد. اما روسها که از قتل آقامحمدخان دلیر شده بودند ، دوباره آهنگ تسخیر گرجستان را کردند. روسیان ، با وجود اشغال گرجستان ، گرگینخان را بازدار استیلای کامل خود بر گرجستان میدانستند و احتمال میدادند که بهویژه زیر نفوذ مادر خود و یاری دولت ایران ، برای چندمین بار ، این سرزمین را از دست بدهند. از اینرو، گرگین خان و خانواده را به سنپترزبورگ تبعید کردند و وی در زندان روسها ، زیر شکنجههای توانفرسا ، روز 28 سپتامبر 1800 (6 مهر ماه 1179) ، با دستینه سندی ، از امارات گرجستان به سود تزار ، چشمپوشی کرد .2 بدین سان، زنجیره باگراتیون (Bagration) یا بغراتیان که از دوران ساسانیان ، از سوی دولت ایران ، حکومت گرجستان را داشتند و در شاهنشاهی ایران ، دارای مقام والا و شایستهای بودند ، منقرض شد. روسها در ضمن ، سندهای مجعولی را به دستینه وی رسانیدند که در صورت عدم ادای آن ، تفلیس از آن روسها میشد. بعدها همین اسناد مجعول را ، روسها مستند دعاوی ارضی نسبت به گرجستان قرار دادند و حتی پا را از آن هم فراتر گذاردند و همین ادعا را در مورد گنجه نیز مطرح کردند.
تسیتسی یانف نیز ، پیش از آغاز عملیات جنگی با شهر گنجه ، نامهای به جوادخان زیادلو قاجار حاکم گنجه نوشت و با این استدلال نادرست و سست که چون گنجه ، در گذشته تابع گرجستان بوده و از آنجا که گرجستان به تزار تعلق دارد، پس گنجه نیز ، متعلق به امپراتور است . جوادخان گنجهای پاسخ نوشت3:
در این وقت کاغذی که فرستاده بودی رسید و نوشته بودی که در ایام طومار دده فال ، گنجه تابع گرجستان بود . این سخنان را هیچکس نشنیده است . اما پدران ما که عباسقلی خان و سایرین باشند ، در گرجستان حاکم بودهاند . هرگاه قبول ننمایند ، از مردان پیر اهل گرجستان تحقیق نمایید که عباسقلی خان ، در گرجستان حاکم و والی بوده است یا نه و بالفعل مسجد و دکان او در گرجستان هست و خلعت و تعلیقه او هم در خانه اهل گرجستان هست و از ایام آراکلی خان و پدر ما ، سرحد گنجه و گرجستان معلوم بود که از کجا تا کجاست ... هرگاه بگوییم که پدران ما در گرجستان والی بوده است ... به این سخن، گرجستان را کسی به ما نمیدهد.
با گرم شدن روابط روسیان با فرانسویان بر اثر اتحاد تزار روس با ناپلئون ، روسها ساز دیگری کوک کردند و به ناپلئون این گونه اظهار کردند که سرزمینهای اشغالی در قفقاز را خریدهاند. البته در آن زمان و پیش از آن، خرید و فروش سرزمین میان روسیان و فرانسویان و دیگران در غرب ، امر متداولی بود . نمونه وار : لویی چهاردهم ، بندر دونکرک و ماردیک را از انگلیسها خرید . شارل چهارم فرمانروای مانتو ، ناچار شد شهر کازال را به لویی چهاردهم بفروشد . تزار روس در سال 1867م (1255خ) سرزمین آلاسکا را با پهنهای برابر با 000 519 1 کیلومترمربع ، به ایالات متحده آمریکا فـروخت. همچنین، در سال 1803، دولت فرانسه, ایالت امـروزی لوییزیانا (Louisiana) را به همان دولت فروخت. در برابر ادعای روسیان مبنی بر خرید گرجستان و گنجه و ... ، عباس میرزا ولایتعهد ، در نامهای به ناپلئون در سال 1183 خ (1804 م / 1219 ق) در رد این ادعای روسیان ، نوشت :4
... در این اوقات که کارگزاران آن [قوی] شوکت ، رایت عزیمت به ولایات روس افراشته و ایشان را از تعرض سرحدات ممالک ایران ممنوع داشته بودند جواب ایشان بوده است که ممالک گنجه و گـرجستان را از اولاد آراکـلیخان والی گرجستان و جوادخان حاکم گنجه خریده و بدان جهت معترض گردیدهاند.
اولا این که معامله طایفه مزبوره ، خلاف واقع و محض تهمت و مخالف رای و رویتست و برفرض وقوع ، بر هر صاحب بصیرت به بدیهه عقل روشن و مبرهن است که مبایعه ملک با مالکست ، نه با زارع و دشتبان و اختیار گله ، با صاحبست نه با شبان و قطع نظر ازین مراتب ، هر بیعی را بهایی لازم و سزا و بر همه دور و نزدیک ظاهر و هویداست که بهایی که در ازای این معامله ادعایی به اولاد ارکلی خان و جوادخان رسیده همینست که گرگین خان پسرِ بزرگتر ارکلی خان ، از جام قهر ایشان شربت زهر چشیده و جوادخان حاکم گنجه از تیغ بیدادشان ساغر مرگ کشیده و بقیه اولاد ایشان برخی در ولایات روس محبوس و بعضی دیگر از خانه و وطن و محل و مسکن نومید و مایوس، معتکف این آستان شوکت مانوسند. اگر چه به عنایتالله و تاییده تیغ ستم سوز و خنجر برقافروز دلاوران فیروز در طی این دعوی ، برهانی قاطع و آیتی ساطعست و عنقریب جواب ادعای باطل و افترای بیحاصل ایشان را خواهد داد اما تمنی آنست که کارفرمایان آن دولت به ملاحظه موانست جانبین ، کیفیت این افترا و بطلان این ادعا را بر پیشکاران هر یک از سلاطین سکندر تمکین ممالک فرنگ که با امنای آن دولت رابطه دوستی و الفت داشته باشند ، مشکوف دارند تا اولیای این حضرت در تلافی اعمال ایشان نزد فرمانفرمایان آفاق به جهت ستیزهجویی و نفاق و شکستن عهد و تجاوز از سنن اسلاف که مخالف سیر و سلوک دادگستری و منافی رسم و آیین شهریاران عدلپرورست ، منسوب نگردیده [و] معلوم همگان آید که مبادرت به خلاف از طرف ایشان بوده است و هرگاه امنای آن دولت را ممکن شود که درین باب از کارگزاران شهریاران با فرهنگ ممالک فرنگ که با ایشان الفتی دارند ، حجتی مسجل ممهور ، مبنی بر بطلان حجت ایشان صادر نموده ارسال نمایند ، نهایت محبت و وداد و غایت یکرنگی و اتحاد خواهد بود ...
افزون بر نامهنگاری و روشنگری ، سفیرانی نیز برای آگاه کردن سران کشورهای بزرگ اروپایی به آن قاره گسیل شد . اما به دلیل اتحاد آنان با روسها در «اتحاد مقدس» ، گوش شنوایی برای شنیدن سخنان به حق ملت ایران، پیدا نشد.
در ماده 8 عهدنامه رشت (21 ژانویه 1732 / اول بهمن 1110) آمده است: 5
واختان پادشاه گرجستان که تاکنون نسبت به امپراتوری بزرگ روسیه و شاه ایران وفادار بوده و از دارایی خود محروم شده است ، شاه ایران متعهد شده است هنگامی که گرجستان کما فی السابق در تحت حمایت ایران قرار بگیرد ، کما فیالسابق املاک و دارایی وی ، به او باز گردد.
پینوشتها :
- روضهالصفا_ ج 9 _ ر 295 / روایت ایرانی جنگهای ایران و روس ـ ر 29
- تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران ـ ج 1 ـ ر 93
- اسـنادی از روابـط ایران با منطقه قـفقاز ـ وزارت امور خارجه ـ رر 159 ـ 158
- تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر ـ ج 1 ـ رر 179 ـ 178
- همان رر 304 ـ 299