آرمان جاویدان
پیش از آغاز سخن چند نکته را باید گفت چرا که هر چه خواهم نوشت بر پایه همین نکته ها خواهد بود . نخست آنکه ما هیچ چیز و هیچکس ، فراتر و والاتر از ایران نداریم . سروران بی مانندی چون هوخشتره بزرگ ، کوروش بزرگ و ... را نیز بدین شُوند ارج می نهیم که بزرگی آنان در خدمت های بزرگ به ایران بدست آمده است . پس ، نخستین و کرامندترین(مهم ترین) سنجه نزد ما ، ایران است و همانجور که زر را با محک می سنجند ، ما نیز جایگاه هر کس ، هر گروه و هر چیزی را با ایران و نوکری به ایران ارزیابی می کنیم . تک ها ، گروه ها ، باهمادان(احزاب) همگی از نگاه ما ، نام نیک را تنها از خدمتگزاری به ایران می توانند بدست آورند.
نکته دوم چیزیست که سالهاست آموخته ایم و و بدان پایبندیم و آن این است که تک ها ، گروه ها و در انباشت هر چیزی را با نگاه یکدست سیاه و سپید نبینیم . در جهانی که ما انسانها می شناسیم ، چیز بی آک(بی عیب) و آزگارا(کاملا) درست، هستی ندارد و نگاه ما به هر چیز می باید آنچنان باشد که نیکی ها را بجای خود و زشتی ها را نیز بجای خود ببینیم . پس در نوشته پیش رو ، این نکته را هم ، همچون نکته نخستین در نگر خواهیم داشت.
و اینک آغاز سخن ...
از آنچه از خویشان و نزدیکان خود شنیده ام و پس از آن ، از آنچه در کتاب ها و اخبار روامند(معتبر) خوانده ام ، در پایان دهه بیست ، سی و چهل هجری خورشیدی ، کسانی که در چارچوب گروه و سپس باهماد(حزب) پان ایرانیست گرد هم آمدند ، ایرانپرستانی بودند که با دلی پاک ، آماژی ورجاوند و خویشکاری شناسی به هنگام ، به یاری ایران آمده و در کنش نیز ، بارها شیفتگی خود به ایران را نشان داده و خود را به الگویی برای ایرانپرستان و میهن خواهان در آوردند . در زمانی که شوروی با گروه ها و باهمادهای ساختگی نیرومند ، جوانان ایرانی را به سراب و دروغ انترناسیونالیسم و سخنان بسیار زیبا ولی از پایه سراب می گرایاند و جوانان ایرانی را می فریفت ، پان ایرانیسم همچون فانوسی در دریای توفانی بپا شده در ایران ، سوسوی رسیدن به وایست(مقصد) برای ایرانیان بود . آنچه از نوشته ها و کتاب ها و ماهنامه های آن زمان بر می آید ، چیزی جز کار نیک برای ایران ، در میان پان ایرانیست ها نتوان یافت.
در سالهای نه چندان دور ، به هر شُوندی(دلیلی) که بررسی آن نه در سواد ما است و نه دلبستگی ای به دانستن آن داریم، باهماد پان ایرانیست دو شاخه شد . همچنان ، در سخنان و کردار هر دو شاخه می توان نگاه میهن دوستانه و گرایشمند به ایران را چون آشکارترین زمینه کوشش های آنان دید . با اینهمه ، هر دو شاخه دچار چیزی شده اند که براستی می بایست نام «گم کردن راه» بر آن نهاد.
شاخه نخست چنین می گوید که در بنیاد مکتب پان ایرانیسم ، پیروی از سلطنت مشروطه یاد شده و پان ایرانیسم باید همچنان به مشروطه سلطنتی وفادار بماند . چنین به نگر می رسد که این شاخه هنوز از انقلاب سال 1357 آگاه نشده است! و همچنان در حال و هوای پیش از آن بوده و نمی خواهند که تجزیه بحرین از ایران را از سوی محمد رضا بپذیرند.
شاخه دوم که هرچند خوشبختانه از آک(عیب) محمدرضا پرستی رهاست و بجای محمدرضای تجزیه چی ، بزرگمردی چون روانشاد دکتر محمد مصدق را دوست می دارد که بسیار هم بجاست ، از سوی دیگر بام افتاده است و به عرب پرستی در چارچوب به به و چه چه نمادهای عرب پرستانه و یهود ستیزانه گرفتار آمده است.
با آنچه آمد و چنانچه گفته شد آشکارا می بینیم هر دو گروه راه را آنچنان که پیشتر نیز گفتیم ، براستی گم کرده اند . گروه نخست فراموش کرده اند که کسی که ایران را تجزیه کرده است ، نه خودش و نه پسرش هیچگاه شایستگی پادشاهی ایران را نداشته و ندارند چرا که سنجه پیدا کردن راه درست ، چیزی جز ایران نیست و کسی که بخشی از ایران را وامی گذارد ، دژپیمان است چه رسد که بخواهد بر ایران پادشاهی کند.
گروه دوم هم که از سوی دیگر بام افتاده اند فراموش کرده اند که ایرانپرستی ، در خدمتگزاری به ایران و ایرانیست و ایرانیان باید به آبادانی ، یاری رسانی و کمک به هممیهنان خود و پس از آن به ایرانی تباران بیرون مرزهای کنونی ، همچون کُردها ، خراسانی ها(افغان ها) ، چچن ها و .... بپردازند . گروه دوم نمی دانند یا نمی خواهند بدانند که کوروش بزرگ یا کاوه آهنگر برای سرافرازی و سربلندی ایرانیان بپا خاسته بودند و نه برای قربانی کردن ایران و ایرانی برای بیگانگان. کوروش بزرگ و کاوه آهنگر هیچگاه جان و دارایی ایرانی را برای بیگانگان هزینه نکرده و هیچگاه ایرانیان را نخستینگی(اولویت) چندم خود ندانسته بودند و هیچگاه ایران را فدای بیگانگان نکردند. از آن گذشته کیست که نداند کوروش بزرگ یهودیان را از بندگی و بردگی رهاندند و باورهای یهودستیزانه نزد ایشان هیچ جایگاهی نداشت.
هر دو گروه فراموش کرده اند که تنها راه درست در اینپرستی است و پهلَوی گرایی گروه نخست و عرب پرستی و یهودستیزی گروه دوم ، هیچیک راه سرراست و درست نمی باشند . ایرانپرستی در خدمت به ایران و ایرانی تعریف می شود و هر چیز جز نوکری ایران و هر گرایش ، بدور از نخستینگی(اولویت) ایران ، بیراه بوده و نه تنها به ناکجا آباد خواهد رسید که از آن بدتر ، گروهی را نیز بدنبال خود از راه بدر خواهد کرد . راه و تنها راهی که ما را به وایست(مقصد) خواهد رساند ، پروا به ایران و ایرانی تباران و پرهیز از هر آنچه که بجز ایرانست می باشد و هیچ چیز نباید جلوتر و بالاتر از آن جای گیرد. ما به ایراندوستی هیچیک از این دو شاخه بدگمان نیستیم ، با اینهمه از آنجایی که بر سر ایران ، با هیچکس و هیچ چیز تعارف نداریم ، در راستای نوکری ایران ، سخن خود را می گوییم . شاید گوشی شنید و چشمی خواند و از انرژی خود تنها و تنها و تنها و بدون هیچ هنباز(شریک) گزینی دیگری برای ایران مایه گذاشت . ایرانپرستی با آمیختن پهلوی گرایی و عرب پرستی یکجا نمی گنجد . ایران چیزی ورجاوند و برتر است که نباید آنرا با هیچ چیز دیگر آلود.
ایران و ایرانی پاینده و آسوده باد
26/2/1399