دکتر علی علیبابایی
برگرفته از سه ماه نامۀ فروزش ، شماره سوم (تابستان 1388)، برگه های 89 تا 90
روشن نمایی :
در ویرایش این نوشته ، ما از نسک (کتاب) «پارسی بگوییم، تازی نگوییم» ، برای سره نویسی واژه های تازی به پارسی بهره گرفته ایم.
میانبندی(منطقهای) که اکنون سینکیانگ چین نام دارد از دیرباز گهواره بالندگی و نمو فرهنگ و شهریگری ایرانی بوده است. این میانبند از اینرو که خاوریترین بخش «جهان ایرانی» و براستی مرزبان خاوری آن بوده است ، از کرامندی(اهمیت) بسیاری برخوردار است. این میانبند در خاور آسیای میانه و اپاختر و نیمروز بلندیهای «تینشان» جای دارد و در نیمروز کوههای تینشان ، رود تاریم(1) جای دارد که در باختر به پشته پامیر کرانه دار(محدود) میشود. بیابان گسترده تاکلاماکان در میان این میانبند(منطقه) جای دارد. نام این میانبند در گذشته «تخارستان» و از روزگاران بسیار دور جایگاه تیرههای ایرانی بوده است. همچنین این میانبند از نخستین سدههای ترسایی همچون بخشی از «راه ابریشم»، جهان ایرانی را به چین می رسانده است. مراکز کرامند شهریگری این میانبند پیرامون رود تاریم جای داشتهاند (شهرهای کوچا ، قراشهر، کاشغر و تورفان در اپاختر رود تاریم و شهرهای ختن و یارکند در نیمروز این رود).
نگره ای(نظریهای) هست که می گوید آریاییهای تخارستان شاخهای از سکاها بودهاند و بازماندگانِ سکاهایی هستند که در سدههای هفتم و هشتم پیش از میلاد ، به مانند اسکیتها و کیمریها ، به سوی باختر نکوچیده اند و در تخارستان ماندند.(2)
در سالمَه های(تاریخهای) چینی از تخارها با عنام «یوئهچی» نام برده شده است . بر پایه این سالمَه ها ، در سال 176 پ.م. هون ها به تخارها آفند کردند و آنها را ناچار به مجبور رفتن از آن میانبند و زیستن در سرزمین بلخ یا باختر کردند. (3) ویک(اما) این کوچ به برچیده شدن فرهنگ و شهریگری آریایی در تخارستان نینجامید . سالمَه از ماندگاری این فرهنگ در تخارستان می گوید.
جنگجوی تخاری
با بازارگرمی «شاهراه ابریشم»، در نخستین سدههای ترسایی ، تخارستان همچون بخشی از گذرگه شاهراه ابریشم ، سه شهریگری بزرگ ایران ، هند و چین را به یکدیگر پیوند میداد . در درازنای سالمَه بهم بستگی های(روابط) بازرگانی بالندگی و غنای فرهنگی را نیز از پی خود به ارمغان آورده است . از اینرو جایگاه فرهنگی تخارستان ، از برای پیوندهای اقتصادی این سه شهریگری بزرگ ، از شکوفایی چشمگیری برخوردار شد . هرتسفلد و هاکن ، دو دانشمند نامدار باستانشناس، باور دارندکه در سده های چهارم تا هفتم ترسایی ، یک چارچوب ارزنده هنری با الگوهای ساسانی – بودایی مانند همان سبکی که در کوشان هستی داشته است ، در تخارستان نیز پا گرفته بود . رنه گروسه ، دانشمند نامدار فرانسوی ، باورمند است که در پایان سده هفتم ترسایی ، تخارستان همچون «ایران بیرونی» بوده است.(4)
گواه های بسیاری این فرهنگ و هنر را در پیرامون رود تاریم پابرجا میکنند . از میان این گواه ها نوشتههایی بربسته به سدههای پنجم تا هفتم ترسایی به سمیره(خط) سانسکریت و به زبان تخاری- یکی از شاخههای زبان هند و اروپایی- در شهر «کوچا»ست که در میانه سده بیستم ترسایی از سوی گروه دانشی به سرپرستی پلیو ، اشتاین و لوکوک یافته و خوانده شد. (5) هَناهای(آثار) دیگر این میانبند که در پیرامون فرهنگی جهان ایرانی است ، نگاره «کومتورا» سده هفتم ترسایی است که اکنون در موزه برلن می باشد. در این نگاره ، سواران شهر کوچا را با زرههای فلزی و کلاهخودهای مخروطی و نیزههای بلند میبینیم . چشم اندازی که ما را به یاد که آزادسواران ساسانی و سوارهسپاه زرهپوش سارماتی میاندازد که فرتورهایشان در «کرچ» جایگرفته در آبخوست سان(شبهجزیره) کریمه هست . این همسانی نیز به جای خود یادآور پیوستگی شگفتانگیز فرهنگ ایرانی از مرزهای چین تا آبخوست سان کریمه در دریای سیاه است . (6)
در پی سیاستهای دست درازانه امپراتوری تانگ چین (907-618 م)، در نیمه نخست سده هفتم پ.م. ، سپاهیان چینی، به تخارستان دست درازی و آفند کردند . در سال 632 م. ، ختن و کاشغر و در سال 635 م. ، یارکند به اشغال امپراتوری تانگ درآمد . سپاهیان چینی در سال 648 م. ، در پی ایستادگی مردم شهر کوچا ، 11 هزار تن از مردم این شهر را کشتار کردند (7) تا به پندار خود همراه دارندگان فرهنگ ایرانی را در این میانبند نابود کنند.
آفندهای پیاپی چین و تیره های بیابانگرد در میانبندان اپاختری چین ، به زدودن فرهنگ و شهریگری ایران در تخارستان نینجامید . تخارستان سالمَهی(تاریخی) و به ویژه دِهیو(ناحیه) تورفان ، پایگاه گسترش یکی از دینهای ایرانی چیم(یعنی) دین مانوی بوده است . این دین ایرانی سرشتی زیبا میان دینهای زرتشتی و ترسایی است . در سدههای هشتم و نهم ترسایی ، خلیفگان عباسی ، پیروان مانی در ایران و عراق را پیگرد می کردند که به کوچ مانویان به تورفان تخارستان انجامید. سخنان و حکمت مانوی ، به همراه فرهنگ ایرانی ، اویغورها را به چابکی گوچگه(مرحله) شهریگری رساند . (8) اویغورها پس از آفند چینیها به تخارستان و براندازی فرمانرانی های بومی آن میانبند ، در سده نهم ترسایی کنترل تخارستان را در دست گرفتند . اویغورها همچنین با پذیرش فرهنگ مانوی ، برتری بسیاری به دیگر قبیلههای زردپوست (ترک و مغول) یافتند و تا زمان آدمکشی های چنگیزخان ، آموزگار دیگر قبیلههای زردپوست همچون ترک و مغول بودند (9).
تخارستان ، تا به امروز خاوریترین بخش جهان ایرانی است و با توانمندی و استواری که ویژگی فرهنگی جهان ایرانی است ، به زندگی خود بازمی پیماید. اکنون در پیرامون رود تاریم به ویژه در دِهیو تاجگوران (در نزدیکی کاشغر) با جلوههای گوناگون فرهنگ ایرانی روبرو هستیم . مردم این میانبند نماز خود را به زبان فارسی میخوانند. این امر نمونهای از آمیزش زیبای فرهنگ برتر ایرانی با اسلامی در این میانبند و گویای مسلمان شدن مردم این میانبند به دستِ بازرگانان ایرانی است.
پینوشتها:
1- تاریم یا تارم نامی ایرانی به چم میانبند گرمسیر است که بنا بر پژوهش شهید احمد کسروی رودرروی واژه شمیران به چم میانبند سردسیر است.
2- کوشلنکو ، یواچی و کوچندگی هایشان ، تاریخ تمدنهای آسیای مرکزی، بخش یکم از پوشینه دوم، ترجمه صادق ملکشهمیرزادی ، وزارت امورخارجه ، تهران، 1375، برگه 226
3- همان ، برگه 221
4- رنه گروسه ، امپراتوری صحرانوردان ، ترجمه عبدالحسین میکده ، انتشارات علمی و فرهنگی ، تهران، 1379، برگه 113
5- درباره همسانی گویش کوچایی و دیگر گویشهای پیرامون تخارستان با زبانهای هند و اروپایی بنگرید به: «گروه گویش های هند و اروپایی»، پدرسن ، انجمن تاریخ دانمارک ، 1921م. همچنین، زیگ و زیگلینگ (صرف و نحو تخاری)، گوتینگن، 1971م.
6- رنه گروسه، همان، برگه 111
7- همان، برگه 186
8- همان، برگه 219
9- همان، ص 221
این وبگاه با پرهیز از هرگونه پرسمان های سیاسی ، تنها به پرسمان های تاریخی ، فراهمادی و فرهنگی می پردازد و نه به پرسمان های سیاسی اندر می شود و نه دلبستگی ای به اندر شدن به آن دارد. سیاست و کارهای سیاسی کار ما نیست.