نياز به ازدواج در روان انسانها هست. ما نيازمند به زندگي با جنس ناساز(مخالف) هستيم. نيازمند آنيم كه تا زماني كه زندهايم از تنهايي رهایی پیدا کنیم. ویک ازدواج اگر در چهارچوب درستي نباشد، به جاي اينكه آرامشدهنده باشد آرامش را برهم ميزند و يا به جاي اينكه با كسي بهم بستگی نزدیکانه ای پيدا كنيم، شاید هميشه با او زندگي كنيم، ویک آزگارا تنها باشيم. بنابراين، بايد چهارچوبهاي درست گزیدن همسر را بدانیم تا با گزینش درست به نيازهاي بيولوژيك و رواني خود، پاسخ دهیم.
همخوانی خانوادگي
رویهمرفته ، انسانها در بستر خانوادگي دیسه(شكل) ميگيرند. چهارچوب خانواده و آنچه كه دیسه گیری منش در خانواده نام دارد از خانوادهاي به خانواده ديگر واگردان(متفاوت) است. بدین چم که هر خانواده بسته به زمينه فرهنگي و فرهیختی كه دارد در تک هَنایشی(تأثير) واگردان ميگذارد ، چرا كه نگار(نقش) فرهیخت در دیسهگيري منش(شخصيت) کرامند (مهم) است. جان واتسون ميگويد: 50 نوزاد به من بدهيد و بگوييد چه منش هایی خواهید خواست. دانشمند ، پليس، دادرس، دزد و... چه ميخواهيد؟! منبرابر سفارش شما 20 سال آینده چنین کسانی را به شما می دهم. او ميخواهد بگويد كه فرهیخت ، نگار بسيار پررنگتري از زمينههاي ديگر همچون ژنتيك يا زمينههاي ویژه ديگر دارد. خانواده نگار کرامندی در دیسهگيري منش دارد، بنابراين تک ها در گزیدن همسر ، زماني در كنار بدستاری نيازهاي رواني (كه به مراتب کرامندتر از نيازهاي بيولوژيك هستند)، درست پاسخ ميگيرند و از دلهره جدايي يا ترس از تنهايي رهایی مييابند كه هر دو ، از نگر خانوادگي همخوان و هم تزار باشند.این پرسمان اين روزها بسيار ناديده گرفته ميشود ، چرا كه دختر و پسر، همديگر را بیرون از بسته خانوادگي ميبينند .سادهترين دیسه آن اين است كه در دانشگاه با هم آشنا ميشوند ، چنانچه نميدانند سوی روبرو دست پرورده کدام خانواده است. در دیسه ديگر در يك برخورد همديگر را ميبينند چنانچه هر دو ، دوست دوستانشان هستند و شناخت ديگري از يكديگر ندارند يا راندوم با هم آشنا ميشوند. انسانها ، فراورده خانوادهشان هستند، پس بهتر است در زمان گزينش همسر ، او را از درون بستر خانواده ديده و بگزینید و باریک بینی كه آيا او از نگر خانوادگي با شما همخوانی دارد یا خیر. در اينجا، فرایافت خانواده زمينههاي فرهیختی(تربيتي) را باز ميكند. نمونه وار تکی ميگويد كه ما از نگر خانوادگي بهم ميخوريم . آيا این دو بستر فرهنگي و شيوههاي فرهیختی رايج در خانواده را بررسي كردهاند و به اينهوده(نتيجه) رسيدهاند؟ گاهي 2 تن با هم جفتگیری ميكنند و از نگر فرهنگي و خانوادگي به سان هم هستند، ویک شيوههاي فرهیخت آنها واگردان است! نمونه وار در خانواده پسر ، زن جايگاه و ارزشي ندارد.
گمان کنید مادر پسر 30 سال است كه زندگي كرده ولي هيچچيز از آن او نيست و تنها خویشکاریش اين بوده كه بشويد، بپزد ، بزرگ كند. پسري كه نگاهش به زن اينگونه دیشه گرفتهاست با دختري زناشویی ميكند كه در ساختار خانوادهاش مادر ، همهكاره بوده و کارهای می گردانده. در هوده(نتيجه) در زندگي اين دو تن ، پسر آن نگاه را به همسرش دارد و دختر آن دید را. پس اين دو ، همخوانی خانوادگي ندارند هرچند از نگر دانش آموختگی و پیغان های پولی به سان و در يك آشکوب(طبقه) باشند. اين جفت پس از چندی در بهترين رویداد پايشان به نشست های سگالش(مشاوره) كشيده ميشود و در بدترين دیسه به چبود ناسازی های سخت سر از دادگاه در خواهند آورد.
همخوانی فرهنگي
ما همخوانی فرهنگي داريم، آنها از نگر فرهنگ با ما واگردانند(متفاوتاند). راستي فرهنگ چیست؟ فرهنگ بايدها و نباید ها را می گوید. به ما ميگويد چه چيزي درست است و چه چيزي نادرست. چه كاري بايد انجام شود و چه كاري نبايد انجام گيرد؟ از آنجا كه فرهنگها با هم واگردان هستند، بايدها و نبايدهاي آنها نيز جدایی دارد. برای نمونه ، بايدها و نبايدها در فرهنگ آذريها بسيار واگردان تر از بايدها و نبايدهاي تُرک هاست چرا که آذری ها از فرهنگ پربار آذربایجانی پیروی می کنند و تُرکها از فرهنگ زردپوستان تُرک. بنابراین باید به چنین نکته هایی پروا کرد. انسان در فرهنگ خود به طور ناخودآگاه دربرگرفته شده است. از بامداد كه بيدار ميشويم اين فرهنگ ماست كه ميگويد چگونه بيدار شويم و با خانواده چگونه رفتار كنيم، چگونه سخن بگوییم و چگونه بخوريم و... هيچكاري نيست كه به فرهنگ بهم بستگی نداشته باشد. بنابراين، بایا است كه دختر و پسر از نگر فرهنگفراهمادی(اجتماعي) به يكديگر نزديك باشند. واخیده های(فاصلههاي) فرهنگي بسیار ، زندگي اين دو را زیر پرتو(تحت الشعاع) جای خواهد داد. کنون اگر 2 نفر همه ویژگیهایشان (كه یاد شده و خواهد شد) با هم همخواني داشته باشد ولي همخوانی فرهنگي نداشته باشند چگونه برخورد كنند؟ اينجاست كه بايد از فرهنگ يكديگر آگاه شوند و آن را بپذيرند. اين کرامند(مهم) است. نه اينكه آن را به ریشخند گرفته و بگويند چه بيخود است! اگر اين آگاهي و پذيرش باشد ، به گونهاي همفرهنگ ميشوند.
همخوانی در باور
باورها ، جنس استواري دارند و از برای هيچكس نميآيند و بروند. اگر 2 تن كه با هم جفتگیری ميكنند و اين همخوانی را ندارند ، بدانند كه باورها دگر نمی شوند مگر بر شالوده شناخت. برای دختری دختري به فرهنگ تازی حجاب باور ندارد. پسري با او جفتگیری ميكند و ميگويد از برای من حجاب بگذار. چه بسا دختر بپذيرد ولي باور به آن ندارد. حجابي كه از برای پسر ميآيد، روزي كه دختر پسر را نخواهد و كوچكترين ناسازی پيش آيد ، برداشته ميشود. آنگاه انسان محجبه و ميماند كه باورهای تازی در او ژرفگین باشد و نه اينكه «از برای...» باشد. اگر تکی به باورهای تازی پروا نمی کند ، بايد نخست سر نخ آشنايي او را یافت تا او با خوانش و پژوهش به باور استواری برسد ، نه از برای ديگري باوری دروغین بیابد.
همخوانی اندازه داری(اقتصادي)- فراهمادی(اجتماعي)
آشکوب(طبقه) اندازه داری(اقتصادي)- فراهمادی(اجتماعي)، يك گونه نگرش به زندگي پدیدار ميكند. آنگاه که 2 تن از دید آشکوب اندازه داری - فراهمادی با هم بسیار واخیده(فاصله) دارند ، نگرش به زندگي و رفتارشان با هم واگردان(متفاوت) است. گاهي آدمهايي از آشکوب اندازه داری - فراهمادی بالا نيستند ولي با پرکاری های اندازه داری - فراهمادی به اين آشکوب ميرسند و دارای خانه ، ماشين ، ويلا و... ميشوند. ویک مردم در يك برخورد يا يك نگاه به آنها ميگويند تازه به دوران رسيده! و اين ، گونه رفتار و نگرش آنهاست كه پروای مردمان را به آنها می رباید. آشکوب اندازه داری - فراهمادی به انسانها يك نگرش ، رفتار و بينش به زندگي ميدهد . بنابراين آنگاه که دو تن از دو آشکوب اندازه داری - فراهمادی واگردان(متفاوت) جفتگیری کنند ، از نگر گونه نگاه به زندگي بسیار با یکدیگر جدا هستند و نگرش آنها به زندگي بسیار واگردان است. به همين شُوند(دليل) دچار گرفتاری های بسیار می شوند.
همخوانی مَنِشی(شخصيتي)
هر انساني منش ويژه خود را دارد. اگر 2 تن كه جفتگیری می کنند واگردانی های منشی بسیار داشته باشند ، در بستگی خود گرفتاری های بسیاری را پیش رو خواهند داشت. گمان كنيد تکی از نگر منِشي برونگراست و آسوده ابراز احساسات و مهرورزی ميكند و بيشتر دوست دارد در میان دیگران باشد . اين تک با کسی جفتگیری کرده كه انساني درونگراست و ابراز احساسات برايش سخت است. باشندگی در میان دیگران برايش خوشايند نيست و بهم بستگی با تک ها برايش دشوار است. اين دو در گذر روزگار دچار گرفتاری می شوند . با هم هستند ولي احساس تنهايي ميكنند. دلاویز اينجاست كه نخست از برای ویژگی های رودررویی كه دارند، بسیار به هم گرایش پیدا می کنند ولی کم کم از همواخیده(فاصله) ميگيرند چون با هم همخوانی ندارند و نميتوانند نيازهاي همديگر را برآورده كنند.
همخوانی در دانش آموختگی
اين همخوانی هم نگار(نقش) هَنایایی(مؤثري) دارد. ویک چون دانش آموختگی بدست آوردنیست (اگر امروز نيست فردا ميتواند باشد)، از پرسمان هایی است كه ميگوييم اگر همه پیغان(شرايط) بدست آوردنش را دارند و در اين جفتگیری گرفتاری ای پيش نخواهد آمد. اگر دختر ابر ليسانس و پسر ليسانس است ، گرفتاری ای نیست. گاهي2 تن از بُرش(مقطع) ليسانس با هم آشنا ميشوند و جفتگیری ميكنند. پسر دكترا ميگيرد ولي دختر در همان بُرِش مانده است. كمكم از هم واخیده(فاصله) ميگيرند و فضاي اندیشه آنها بسيار واگردان(متفاوت) ميشود.
پذیرش و خرسندی پدر و مادرها
از آنجا كه نبود خرسندی پدر و مادر تا سالهاي بسيار دراز و ناگریز تا پایان زندگي هَنایش(تأثير) خود را دارد، خوب است كه دو تکی كه ميخواهند جفتگیری کنند هرآینه خانوادههايشان خرسند باشند و اگر نيستند بايد آنها را خرسند کرد. بايد شُوندهای(دلايل) ناسازی را دانست چرا كه بیشتر آروین(تجربه) آنها شُوندهای درستی را در نگر می گیرد و نبايد نبود خرسندی را سرسري گرفت و اگر با همه کوشش ها بازهم خرسند نشدند ، شايسته است تا پذیرش آنها شکیبید(صبر کرد)يا به جفتگیری دیگری اندیشید. راستی اين است كه خرسندی پدر و مادر تا زماني كه زنده هستند ، هَنایش(تأثير) خودش را دارد.