حمید رمضانی[*]
کسانی که نَسک(کتاب)های نوشته شده در زمان قاجار را خوانده اند ، می دانند که به پایان رساندن این نسک ها بجز با نگاه کردن های پی در پی به فرهنگ واژه ها شدنی نیست . آنچنان واژه های تازی در آن نسک ها می توان یافت که شاید گاهی واژه های تازی بر پارسی پیشی می گیرند . نمونه آن نسک خواندنی و ارزشمند «حیات یحیی» ، نوشته روانشاد یحیی دولت آبادی است.
از واژه های تازی در نسک های قاجاری که بگذریم ، می رسیم به نام ها و واژگانی که تازی نبوده و نیستند ، ویک(اما) از آغاز با واچ(حرف) های تازی نوشته شده اند . چنین واژه هایی بیشتر آشوری ، بابلی ، یونانی ، ایلامی ، رومی و مانند اینها بوده اند و از زمانی که کار برگردان نسک های اروپایی به پارسی آغاز شد یا نویسندگان ایران به کار گردآوری و نوشتن نسک های سالمَهی(تاریخی) پرداختند ، آغازید . نیک می دانیم نام هایی همچون :
افلاتون ، سغراط ، ارستو ، بتلمیوس و مانند اینها …
نامهایی یونانی هستند . با اینهمه چنین نام هایی در نسک ها و نوشته های پارسی بیشتر با واچ های تازی و اینچنین نادرست نوشته شده اند :
افلاطون ، سقراط ، ارسطو و بطلمیوس و ...
با واچ تازی نوشتن ، به نامهای دیرین کرانه دار(محدود) نشده است ، چنانکه واژه های فرانسوی همچون «باتری» و «بلیت» و مانند آنها را نیز برخی در پارسی به نادرستی «باطری» و «بلیط» نوشته اند و از آن بدتر ، واژه های پارسی ای هستند که با واچ تازی جا افتاده اند . همچون صد(100) و شصت(60) که درست آنها «سد» و «شست» می باشند. (برابر واژه «سدّ» که جلوی آب را می گیرد در پارسی واژه «بند» را می داریم که سخنی دیگرست و زمینه این گفتار نیست).
آنگاه که واژه ای تازی را به ناچار در پارسی به کار می گیریم ، آشکار است که آنرا به همان دیسه(شکل) می آوریم. همچون واژه «عبدالله» که هیچگاه آنرا «ابدالله» ننوشته و نمی نویسیم.
از دیگر آبشخورهایی(مواردی) که به نادرستی برای واژه هایی که از بُن تازی نیستند ، ویک(اما) برخی آنرا همچنان به دیسه تازی می نویسند ، می توان از نام پادشاهان یا شهریگری(تمدن)های کهن یا تیره ها و گروه های انسانی سخن گفت. در بسیار از نسک های سالمَهی(تاریخی) کشور می بینیم که نام پادشاهان آشوری یا بابلی را با واچ های تازی نوشته اند. برای نمونه می توان از نام « شلم نصر » پادشاهی آشوری نام برد . گویی واژه «نصر» از همان ریشه نَ صَ رَ ثلاثی مجرد تازی بوده و پادشاه آشور نامی تازی داشته و خود نمی دانسته است! در نوشتار پارسی و نسک های پارسی می باید نام این پادشاه را « شلم نسر » نوشت و در به کار بردن واچ های تازی در واژگانی که از بُن تازی نیستند براستی باید پرهیزید . اگر هم تازی ها نام او را «شلم نصر» نویسند ، خودشان دانند و سخن گفتن پیرامون چگونه نوشته آنها به زبان تازی بربسته(مربوط) بوده و ما را در پارسی ، کاری به کار و زبان آنان نیست.
از دیگر نمونه ها ، تیره(قوم) عاد است که آنرا «آد» می بایست نوشت مگر آنکه خواسته باشیم به زبانی بجز پارسی بنویسیم.
همین بازنمایی(توضیح) درباره شهریگری(تمدُن) ایلامی هم راستگوست(صادقست). آنهم شهریگری ای که بخشی از سالمَه(تاریخ) و کیستی کنونی ما ایرانیان بوده و تبار هممیهنان نیمروز خاوری ایران کنونی به آن بربسته است . شهریگری ای که نه زبان تازی می داشته و نه نامی تازی و دلاویز آنجاست که آنان خود را «هَلتَمتی» مینامیدند و شگفت است که واچ تازی "ع" را چگونه در نام آنها جای داده اند!
جدای نادرستی این نوشتار در پارسی ، می توان این زمینه را از کنجی دیگر نیز نگریست و از نویسندگان این واژگان با واچ های تازی پرسید که آیا انگلیسی زبان ها نیز در نوشته های خود ، چارچوب ، نوشتار و شیوه فرانسوی یا آلمانی را به کار می گیرند؟ آیا خود تازی زبانها ، نوشته های پارسی را آنچنان که در پارسی می نویسیم می نویسند یا به گفته خودشان واژگان را «تعریب» کرده و با دیسه ای دگر به کار می بندند؟
افزون بر همه آنچه گفته شد ، باید نکته ای دیگر را نیز بیفزاییم که ارزشی دانشی دارد . پروفسور عبدالمجید ارفعی تنها ویژه کار(متخصص) ایرانی زبان های آکدی و ایلامی و از ایلام شناسان نامدار جهان نیز پیرامون نام ایلام می فرمایند ، که "ع" ، در زبان ایلامی از بُن هستی نداشته و چنین واچی(حرفی) با چنان آوایی در زبان ایلامی نیست و از اینرو ، ایلام را با "ع" نوشتن نادرست اندر نادرست است . ایشان در گفتارهای خود به پارسی نیز همیشه ایلام را ایلام نوشته اند . یک نمونه از چندین نمونه آن ، گفتار « واژه های ایلامی در فرهنگ پهلوی و گویش های زنده » است که در مهنامه فرهنگ شماره 49-50 تابستان 1383 به چاپ رسیده است.
ایرانی بمانیم و از بیگانه گرایی و بیگانه پرستی دور باشیم. ایدون باد
دیماه 97
[*] نویسنده کتاب پارسی بگوییم تازی نگوییم