پیشگفتاری از دکتر پرویز ناتل خانلری
نوشتهای که به زبان بابلی نو ، روی استوانه گلی در سال های آخر سده نوزدهم کشف شده و متضمن فرمان کوروش بزرگ هخامنشی هنگام آزادسازی شهر بابل است ، کهن ترین سند کتبی از دادگستری و مراعات حقوق بشر در تاریخ ایران و مایه سرافرازی ایرانیان است. این سند تا کنون آبشخور پژوهش دانشمندان کشورهای بیگانه جای گرفته و به چندین زبان ترجمه شده و بحث های دانشی درباره آن انجام گرفته است. اما نقل آن به فارسی همیشه از روی ترجمه های دیگران انجام پذیرفته است، بایا بود که پژوهنده ای ایرانی اصل این سند مهم را خوانش کند و به فارسی نقل کند و فرهنگستان ادب و هنر ایران که به لزوم و اهمیت این کار پروا داشت توفیق یافت که این کار را بر دوش همکار دانشمند آقای عبدالمجید ارفعی جای دهید و اینک هوده پژوهش ایشان پراکنده گردیده است.
پیشگفتار دکتر عبدالمجید ارفعی
لوحه استوانه ای کوروش بزرگ در سال 1879 میلادی از سوی «هرمز رسام» در شهر بابل یافته شد. نخستین آوانویسی لوحه از سوی«سر هنری راولینسون»(Sir H.C. Rawlinson) در «ژورنال انجمن شاهی آسیایی»(Journal of the Royal Asiatic Society) سری نوین شماره ی 12 (سال 1885) به چاپ رسید.
نخستین نسخه برداری از سوی «تئوفیلوس گ. پینچس»(Theophilus G. Pinches) در کتاب «سنگ نبشته های آسیای باختری»(Cuneiform Inscription of Western Asia) شناخته شده به به «پنج راولینسون» در پوشینه پنجم شماره 35 در سال 1882 میلادی به چاپ رسید.
در این اواخر پژوهشهای نوین نشان داد که بخشی از یک لوحه استوانه ای که آن را نبونئید پادشاه بابل می دانستند و در موزه دانشگاه «ییل»(Yale) در آمریکا نگهداری می شد و در کتاب سنگ نبشته های بابلی در مجموعه «ج.ب. نیس»(Babylonian Inscription in the Collection of J.B. Nies) مپوشینه دوم شماره 32 به چاپ رسیده است، جزئی از لوحه کورش بزرگ از سطر 36 تا 43 می باشد. از این رو قطعه مزبور به بریتانیا برده شد و به لوحه اصلی پیوست گردید. نوشته این تکه همراه با نوشته لوحه اصلی یکجا در سال 1975، به همراه ویرایش ها و یادداشت های بسیار سودمند آقای پروفسور «پاول ریچارد برگر»(Paul Richard Berger) استاد دانشگاه «مونستر»(Munster) آلمان در ژورنال آشورشناسی (Zeitehrift für Assyriologie) پوشینه 64 (جولای 1975) به چاپ رسید.
به سبب آنکه در نسخه برداری چاپ شده در سال 1882 بازندانی هایی بود از برای برطرف کردن آن بازندانی ها و نیز افزودن تکه تازه یافته شده، نسخه برداری نوینی از سوی من انجام گرفت. با این امید که تهی از کاستی باشد.
بر خود فرض می داند که از مهربانی های استاد ارجمند جناب آقای «پرویز ناتل خانلری» که از هیچ یاری و یاوری در انجام این کار دریغ نفرمودند ، سپاسگزاری کنم.
همچنین از آقای پروفسور برگر سپاسگزارم که نه تنها شفاها راهنمایی بسیار به اینجانب فرمودند بلکه تصحیح نقل به تلفظ لوحه را نیز بر دوش گرفتند. هرچند ایشان به تمامی در انجام این قول کوشیدند اما دریغا که آن یادداشت های تویرایش شده به همراه یادداشت ها و گفتارها مورد نیاز دیگر که ایشان برای اینجانب فرستاده بودند، هیچگاه به دست اینجانب نرسید.
چون همه کارهای کتاب انجام گرفته و آماده پراکندن شد، از اقبال نیک آقای پرفسور برگر به ایران آمد و کارپروایی دست داد تا همه لوحه را از آغاز تا انجام با یکدیگر بررسی کنیم.
در این بررسی بخش «نقل به تلفظ» که از سوی اینجانب انجام گرفته بود، ویراییده شد. همچنین بازندانی هایی که به سبب پاره ای اشتباهات موجود در نسخه برداری رخ داده بود درست گردید. افزون بر آن ما شدیم بخش هایی از سطر 36 را بازسازی کرده و بر دانستنی های خود بر این لوحه بیافزاییم.
نکات دستوری این لوحه که توسط آقای پرفسور برگر آماده شده و هنوز به چاپ نرسیده است ، پس از آنکه به فارسی ترجمه شد در چاپ دوم، پیوست این کتاب خواهد شد.
همچنین بر خود بایا می دانم از هیات امنای موزه برینتانیا به ویژه آقای پروفسور «ادموند سولبرژه»(Endmond Sollberger) نگهدارنده الواح بابلی آن موزه که در کمال نرمی فرتورهای لوحه و بدل لوحه را در اختیار این جانب گذارده و اجازه چاپ آن ها را داده اند سپاسگزاری کنم.
از دوستان و همکاران گرامیم خانم دکتر «مهین صدیقیان» که نوشته فارسی را ویرایش کرده اند و آقای «بهنام خلیلی» که موارد دشوار گفتارهای آلمانی را ترجمه کرده ، خانم «مهری رحمانی» که نسخه برداری لوحه را آماده چاپ کرده و آقای «علیرضا رضایی» که درآماده سازی نقشه شهر بابل مرا یاری کردند بسیار سپاسگزارم.
--------------------------------------------------------------------------------
متن کامل
فرمان کورش بزرگ
1. .............................................................................................. [ بنا کرد ] (؟)
2. ............................................................................................. گوشه ی جهان.
3. .......................................... ناشایستی شگرف بر سروری [1]↓ کشورش چیره شده بود [2]↓
4. ............................................. (فرمود تا به زور) باج گندم و دهش رمه بر آنان بنهند [3]↓
5. (پرستشگاهی) همانند اَسنگیل Esangila [ بنا کر]د ... از برای او ur و دیگر جای های مقدس
6. با آیین هایی نه در خور ایشان، آیین پیش کشی قربانی ای نهاد که (پیش از آن) نبود. هر روز به گونه ای گستاخانه و خوار کننده سخن می گفت، و نیز با بدکرداری از بهر خوار کردن (خدایان)[4]↓
7. بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [ او (همچنین) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی ] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک Marduk پادشاه خدایان را از دل خویش بشست.
8. کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل Bābilion) تباهکاری روا می داشت (و) هر روز [ به آزردن (آن) سرزمین دست (می یازید)، مردمانش ] را با یوغی بی آرام به نابودی می کشانید، همه آن ها را.
9. از شکوه های ایشان انلیل Enlil خدایان (= سرور خدایان = مردوک) سخت به خشم آمد. [ جای های مقدس رها شدند و یادنمای (آن) پرستشگاه ها (= آثار) به فراموشی سپرده شد ]. دیگر خدایان باشنده در میان ایشان (نیز) پرستشگاه های خویش را ترک کردند.
10. در (برابر) خشم وی (= مردوک) او (= نبونئید Nabūna'id) آنان (= پیکره های خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [ آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود ]، از بهر همه ی باشندگان روی زمین که جای های زندگیشان ویرانه گشته بود،
11. و (از بهر) مردم سرزمین های سومر Šumer و اکد Akkadî که (بسان) [ کالبد ] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (= مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.
12. (مردوک) در میان همه سرزمین ها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر،[5]↓ آنگونه که خواسته ی وی (= مردوک) باشد، شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت.[6]↓
13. او (= مردوک) کوروش، پادشاه شهر انشان Anšan را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه جهان.
13. او (= مردوک) سرزمین گوتیان Qutî و تمامی سپاهیان مندَ Manda (= مادها)، [7]↓ را به فرمانبرداری از او (= کورش) واداشت.[8]↓ او (مردوک) - (واداشت تا) - مردم، سیاه سران،[9]↓ به دست کوروش شکست داده شوند.
14. (در حالی که) او (= کوروش) با راستی و داد پیوسته آنان را شبانی می کرد، خدای بزرگ، نگاهبان مردم خویش، با شادی به کردارهای نیک و دل (پر از) داد او ( = کوروش) نگریست.
15. (پس) او را فرمود که به سوی شهر وی، بابل، پیش رود. (مردوک) او (= کوروش) را برانگیخت تا راه بابل را در سپرد (و خود) همانند دوست و همراهی در کنار وی همواره گام برداشت.
16. (در حالی که) سپاهیان بی شمار او [10]↓ که همانند (قطره های) آب یک رود به شمارش درنمی آمدند،[11]↓ پوشیده در ساز و برگ جنگ،[12]↓ در کنار وی گام برمی داشتند.
17. او (= مردوک) بی هیچ کارزاری وی (= کورش) را به شهر خویش، بابل، فرا برد. (مردوک) بابل را از هر بدبختی برهانید (و) نبونئید را - پادشاهی که وی (= مردوک) را پرستش نمی کرد - به دست او (= کوروش) سپرد.[13]↓
18. همه مردم بابل، همگی (مردم) سومر و اکد، (همه ی) شاهزادگان و فرمانروایان [14]↓ به وی (= کوروش) نماز بردند و بر دو پای او بوسه دادند (و) از پادشاهی اش شادمان گردیده، چهره ها درخشان کردند.
19. سروری که به یاری وی خدایان ِ(؟) در خطر مرگ (جای گرفته) زندگی دوباره یافتند و از گزند و آسیب رها شدند، (و) همه خدایان (؟) به شادی او را همی ستودند و نامش را گرامی داشتند.
20. من، کوروش ، پادشاه جهان ، شاه بزرگ ، شاه نیرومند ، شاه بابل ، شاه سومر و اکد ، شاه چهار گوشه جهان،
21. پسر کمبوجه ، شاه بزرگ ، شاه (شهر) انشان ، نوه [15]↓ کوروش ، شاه بزرگ ، شاه (شهر) انشان ، نبیره ی چیش پیش ، شاه بزرگ ، شاه (شهر) انشان،
22. از تخمه ی پادشاهی ای جاودانه، آن که پادشاهیش را خداوند [16]↓ (= مردوک) و نبو Nabû دوست می دارند و از بهر شادی دل خویش پادشاهی او را خواهانند.
آنگاه که من (= کوروش) آشتی خواهان به بابل اندر شدم،[17]↓
23. با شادی و شادمانی در کاخ شهریاری خویش، اورنگ سروری خویش بنهادم ، مردوک ، سرور بزرگ ، مهر دل گشاده ام را که د[وستدار ] بابل است به خواست خود به [ خویشتن گروانید ] (پس) هر روز پیوسته در پرستش او کوشیدم.[18]↓
24. (و آنگاه که) سربازان بسیار [19]↓ من دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در همه سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد.
25. من (شهر) بابل و همه (دیگر) شهرهای مقدس را در فراوانی نعمت پاس داشتم. درماندگان باشنده در بابل را که (نبونئید) ایشان را به رغم خواست خدایان یوغی [20]↓ داده بود (؟) نه در خور ایشان،
26. درماندگی هاشان را چاره کردم و ایشان را از بیگاری برهانیدم.[21]↓
مردوک، خدای بزرگ از کردارهای من شاد شد و
27. (آنگاه) مرا ، کوروش ، پادشاهی که پرستنده وی است و کمبوجیه، فرزند زاده شده من و همگی سپاهیانم را
28. با بزرگواری، افزونی داد و ما به شادمانی، در آشتی تمام، کردارهایمان به چشم او زیبا جلوه کرد و والاترین پایه [22]↓ [ خدائیش ] را ستودیم. به فرمان او (= مردوک) همه شاهان بر اورنگ شاهی برنشسته
29. و همگی (شاهان) جهان [23]↓ از زبرین دریا (= دریای مدیترانه) تا زیرین دریا (= دریای پارس)، (همه ی) باشندگان سرزمین های دور دست، همه شاهان آموری شاهان Amurrû آموری،[24]↓ باشندگان در چادرها همه آن ها
30. باج و ساو بسیارشان [25]↓ را از بهر من؛ (= کورش) به بابل اندر آوردند و بر دو پای من بوسه دادند.
از ... تا (شهر) آشور Aššur و شوش MŬŠ. ERIN = Šusan
31. آگاده Agade، سرزمین اشنونا Ešnunna، (شهر) زمین مه - تورنو Mê - Turnu، دیر Dēr تا (پایان) نواحی سرزمین گوتیان و نیز (همه ) شهرهای مقدس آن سوی دجله که از دیرباز ویرانه گشته بود،[26]↓ (از نو باز ساختم).
32. (و نیز پیکره ) خدایانی را که در میانه ی آن شهرها (= جای ها) به جای های نخستین بازگردانیدم و (همه آن پیکره ها را) تا به جاودان در جای (نخستین شان) بنشاندم (و) همگی آن مردم را (که پراکنده بودند)، فراهم آوردم و آنان را به جایگاه های خویش بازگردانیم.
33. (و نیز پیکره ) خدایان سومر و اکد را که نبونئید (بی بیم) از خشم سرور خدایان (= مردوک) با بابل اندر آورده بود، به فرمان مردوک، خدای بزرگ به شادی و خوشی
34. در نیایشگاه هایشان بنشاندم - جای هایی که دل آن ها شاد گردد -
باشد که خدایانی که من به جای های مقدس (نخستین شان) باز گردانیدم،
35. هر روز در برابر خداوند (= مردوک) و نبو زندگی دیریازی از بهر من بخواهند [27]↓ و هماره در پایمردی من سخن ها گویند، با واژه هایی نیک خواهانه باشد که به مردوک، خدای من، گویند که «به کورش ، پادشاهی که (با بیم) تو را پرستنده است و کمبوجیه پسرش،
36. بی گمان باش، بهل تا آن زمان باز سازنده باشند ... با روزهایی بی هیچ گسستگی.» همگی مردم بابل پادشاهی را گرامی داشتند و من همه ی (مردم) سرزمین ها را در زیستگاهی آرام بنشانیدم.
37. [ ......................... یک ؟ غا]ز، دو اردک و ده قمری (فربه) بیش از (رسم ِمعمول ِدادن ِ) غازها، اردک ها و قمریان (معین کردم)
38. [...............بل]ند و بر آن ها بیفزودم. در استوار گردانیدن ب[نای ] باروی «ایمگور - انلیل Imgur - Enlil» باروی بزرگ شهر بابل کوشیدم [28]↓ و
39. [................] دیوار کناره ای (ساخته از) آجر را بر کنار خندق شهر که (یکی از) شاهان پیشین [ ساخته و (بنایش را) به انجام نرسانیده ] بود،
40. [ بدانسان که ] بر پیرامون [ شهر (به تمامی) برنیامده بود ]،[29]↓ آنچه را که هیچ از یک شاهان پیشین (با وجود) افراد به بیگاری گرفته شده ی [ کشورش ] در بابل نساخته بودند،
41. [ ..... از قیر ] و آجر از نو بار دیگر بساختم و [ بنایشا]ن [30]↓ [ را به انجام رسانیدم. ]
42. [ دروازه های بزرگ گسترده مر آن ها را بنهادم ....... و درهایی از چوب سدر ] با پوششی از مفرغ، با آستانه ها و پاشنه [هایی از مس ریخته شده ...... هر آن جایی که دروازه ها]یشان (یافت می شد)،
43. [ استوار گردانیدم .................................................................................. نو]شته ای لوحه ای (در بردارنده ی) نام آشور بانی پال Aššur - bāni - apli شاهی پیش [31]↓ از من [ در میان آن (= بنا) بدید]م.
44. ....................................................................................................
45. ....................................................................................... تا به روز جاودان.
--------------------------------------------------------------------------------
پانوشت ها :
↑ [1] استفاده از واژه ی enūto «سروری» (صفت از واژه ی EN سومری به معنی خداوند، صاحب) احتمالا نمایانگر آن است که هنوز اعتقاد ابتدایی راجع به نزدیکی بسیار بین قدرت حیاتی فرمانروا و ترقی و پیشرفت کشور در میان نویسندگان بابلی رواج داشته. نقل از مرحوم پروفسور «ا. لئو اوپنهایم»(A. Leo Oppenheim) رجوع كنید به :
Anceint Near Eastern Texts Related to Old Testament, ed. James B. Pritchard, 3rd ed. With Supplement (Priceton: Princeton University Press, 1696), P. 315, n. Ι.
↑ [2] معنی لغوی : قرار گرفته بود.
↑ [3] پیش از دوباره خوانی لوحه توسط آقای پروفسور «Paul Richard Berger» به جای واژه ی (؟) buli واژه ی tamšili بازسازی شده بوده است و از این رو این سطر به گونه ی زیر ترجمه شده بود :
[ «... نبوئید راستین پیکره های خدایان را از اورنگ هاشان برداشته و ] (دیگران را) بر آن واداشت تا پیکره های (دروغین) بر آن ها (= اورنگ ها) جای دهند.»
نسخه برداری اینجانب وجود bu را تایید نمی کند و آنچه باقی مانده به ši شباهت بیشتری دارد.
↑ [4] در بازسازی پایان سطر 6 اختلاف نظرهایی وجود دارد. در بازسازی پایان سطر 6 اینجانب نظر شادروان اوپنهایم و فرهنگ آشوری شیکاگو را نقل کرده است. در فرهنگ آشوری شیکاگو (Assyrian Dictionary Chicago) جلد سوم D ص 11 شماره ی 3 در ذیل واژه ی «dabābu» این عبارت به صورت زیر بازسازی شده است.
Umišamma iddinibub šipr{I m}agritim
«هر روز از رفتارهای خوار کننده سخن می گفت»
و این بازسازی در ترجمه ی شادروان پروفسور اوپنهایم نیز آشکار است.
آقای پروفسور برگر این شکستگی را «u ana magriti» بازسازی کرده که با بررسی های دوباره توسط اینجانب و خود آقای برگر، به جهت نبودن فضای کافی برای واژه ی «ana» این بازسازی کنار نهاده شد.
↑ [5] معنی لغوی : درست، با تقوی
↑ [6] شادروان اوپنهایم از آن جهت که شاه می بایست در هنگام انجام آیین های سال نو دست خداوند مردوک را بگیرد این قسمت را چنین ترجمه کرده :
«شاهی که (در آیین سال نو akîtu) یاری اش کند».
↑ [7] واژه ای که به «ماد» باز گردانیده شده به دو صورت «Ummānmanda» ماد و «Umman Manda» سپاهیان ماد خوانده و ترجمه شده است.
↑ [8] معنی لغوی : آن ها را واداشت تا (در برابر) دو پایش نماز برند.
↑ [9] واژه ی «şalmat qaqqadi» به معنی سیاه سران استعاره ای شاعرانه است برای مردم به طور کلی به سبب آفریده شدن از جانب خدایان و شبانی - نگهبانی - شدن از جانب شاه.
↑ [10] معنی لغوی : به گونه ی وسیعی گسترده.
↑ [11] معنی لغوی : شمارش آن ها غیر قابل شناخت و فهم است.
↑ [12] معنی لغوی : سلاح هایشان بسته شده.
↑ [13] معنی لغوی : دستانش (= دستان کوروش) را از او (= نبونئید) پر کرد.
↑ [14] واژه «šakkannakkî» که در این جا به «فرمانروایان» بازگردانیده شده، حکمرانان محلی به ویژه امرای دست نشانده ای بوده اند که در سرزمین های فتح شده از سوی پادشاه پیروز به حکمرانی منصوب می شده اند.
↑ [15] معنی لغوی : پسر ِپسر.
↑ [16] واژه ی «EN = bēl» به معنی مطلق «خداوند» در این زمان تنها برای خداوند مردوک بکار برده می شده است.
↑ [17] در سال هفدهم نبونئید سپاهان کوروش در ماه تشریتو Tašrîtu (شهریور- مهر سال 539 پیش از میلاد) برای نخستین بار سپاهان بابل را به فرماندهی پسر نبونئید در محلی به نام اپیس Opis شكست می دهند. در این هنگام مردم بابل بر (نبونئید) سر به شورش برمی دارند، اما این شورش را نبونئید با کشتاری سهمگین سرکوب می کند. روز چهاردهم تشریتو (10 مهر ماه) شهر سیپر sippar در شصت كیلومتری شمال بابل به دست سپاهیان كورش گشوده می شود. روز 16 تشریتو (= 12 مهرماه) گبریاس فرمانده سپاهان گوتی (= آشور) از راه بستر رود فرات وارد بابل می شود و شهر را بی خونریزی تصرف می کند. روز سوم ماه Arahsamnu ارخسمنو (= 18 آبان) کورش به بابل می آید.
رجوع کنید به : سیدنی اسمیت
Sidney Smith, Babylonian Historical Texts Relating to the Capture and Downfall of Babylonian. London: Methuen and Co. Ltd. 1924.
↑ [18] معنی لغوی : جستجو کردم.
↑ [19] رجوع کنید به زیر نویس 10.
↑ [20] منظور از «یوغ» بیگاری است.
↑ [21] جمله ی «anhussn upasih usaptir sarbasunu» به گونه های مختلفی ترجمه شده از آن جمله :
a. Weissbach: Verfall besserte ich aus, liess aufgraben ihren Einsturz.
b. Schrader: ihr Schaden besserte ich aus: ihre sarbu liess ich ofnen.
c. oppenheim: I brought relief to their dilpidated hausing, putting (thus) an end to their (main) complaints.
A. Leo Oppenheim, Ancient Near Eastern Texts. P 316.
d. Paul Richard Berger : schaffte ich Erholung von ihrer Erschopfung, liess ihre fron losen.
P. R. Berger “der Kyros - Zylinder mit dem Zusatzfragment BIN II Nr. 32 und die akkadischen Personennamen in Danielbuch”. Zeitchrift fur Assyriologic, 64 (Juli, 1975), 199.
e. The Assyrian Dictionary, Chicago, Vol. 1/11, p. 120, sub anhutu: I relieve their weariness, unfastening the ropes (they pulled).
در این مرجع به جای واژه «sarbasunu» به نادرستی «sardisunu» به چاپ رسیده.
↑ [22] معنی لغوی : جایگاه نخست.
↑ [23] معنی لغوی : همه سرزمین های مسکون.
↑ [24] واژه Amurru «آموری» چون به قومی اطلاق می شده که در آغاز هزاره دوم پیش از میلاد از سوی باختر رود فرات به میانرودان کوچیدند ، به معنی مطلق «باختر» نیز آمده از این رو گروهی این واژه را در این متن باختر نیز معنی کرده اند.
↑ [25] معنی لغوی : سنگین.
↑ [26] معنی لغوی : پایین افتاده شده بود، رها شده بود.
↑ [27] معنی لغوی : گفتگو کنند.
↑ [28] رجوع کنید به زیر نویس16.
↑ [29] معنی لغوی : سبب حصار شدن به تمامی نشده بود.
↑ [30] معنی لغوی : [ کارهایشا]ن.
↑ [31] معنی لغوی : شاهی که پیش من رونده است.
--------------------------------------------------------------------------------
بن نوشت :
فرمان کورش بزرگ - به کوشش عبدالمجید ارفعی، فرهنگستان ادب و هنر ایران، شماره ی 9، سال 1366.