دکتر یاشار تبریزلی
ویرانسازی آثار تاریخی نشانه بیماری فرهنگی است . تاریخنامه های روامند دوره اسلامی مانند «مروج الذهب و تجارب السلف» گفته شده است که ابوایوب الموریانی در ١٤٦قمری (٧٦٣ م) به خلیفه منصور عباسی پیشنهاد کرد تاق کسری را ویران کند و مصالح آن را برای بنای بغداد به کار برند . منصور با خالد برمکی (وزیر ایرانی اش) سگالش کرد . خالد به کوشش خلیفه را از ویرانسازی این ایوان سترگ دور داشت و گفت : چنین کاری هزینه ای گزاف خواهد داشت . خلیفه از ناسازی خالد برآشفت و گفت : «ناسازی تو برای جانبداری از ایرانیان است» و به ویرانسازی تاق کسری فرمان داد . هزینه این کار چنان بر خلیفه گران آمد که آهنگ کرد از این کار دست بردارد . از این رو نگر خالد را جویا شد . خالد گفت : بهتر است خلیفه کار ناپایان ویرانسازی تاق کسری را به پایان برد وگرنه آیندگان خواهند گفت اعراب از ویران کردن سازه ای که ایرانیان برپا کرده بودند ، در ماندند (و براستی هم درماندند) . ویک(امّا) خلیفه دانست که کار نادرستی آغازیده و چاره ای جز انصراف نیافت . این داستان غم انگیز نمونه ای از هزاران کنش ناخوشایندی است که در درازنای تاریخ به نابودی آثار و یادگار نیاکانمان انجامیده است . امروزه ما به میانجی آثاری که از گذشته بر جای مانده است ، از روش و منش نیاکانمان آگاه می شویم و از آروین ها و اندوخته های ایشان بهره برمی گیریم . میراث فرهنگی همین آثار و آروین های نیاکان است که می تواند پایه گسترش و پیشرفت درست ، در زمان کنونی و آینده باشد . انجمنهای(جامعه های) پیشرفته در راه پاسداری از میراث فرهنگی کوشش بسیار کرده و می کنند و کامناکانام از برکات و خنج های آن هم بهره مند می شوند .
امروزه همچنان اخبار ناگوار ویرانسازی میراث فرهنگی شنیده می شود. مسببان ویرانسازی میراث فرهنگی به چه می اندیشند و به کجا می روند؟ به نگر می رسد جدا کردن ایرانیان از گذشته خود و پیوند دادن تاریخ ایران با عرب پرستی و عرب پرستان شُوند(دلیل) انجام چنین کارهایی می باشد ، آنهم در روزگاری که جهانیان آرزو دارند که چیزی از نیاکان خود بیابند تا به نیاکان و شهریگری شان می بالند . آنان که مایه و پایه ها اینچنینی ندارند ، به هر دیسه ، برای خود و گذشته خود تاریخی دست و پا می کنند ، که کشورهای ساختگی ترکیه ، امارات و جمهوری آظربایجان از نمونه های آشکار آن هستند .
ویرانسازی آثار و یادگارهای نیاکانمان در هر دوره ای از تاریخ ایران ، چبود و اسباب گوناگونی داشته است . گاهی آثار گذشتگان در آتش دست درازی دشمنان می سوخته و گاهی رشگ به تاریخ بی همتای ایران ، رَون(باعث) نابودی آن می شده تا خاطره و بزرگی آن از یادها زدوده شود . گفته اند ظل السلطان برادر ناصرالدین شاه قاجار ، فرماندار اسپهان، بسیاری از آثار هنری و سازه های دوره صفویه را از میان برد . اگرچه آتش سوزی تخت جمشید ، ویرانسازی های بخارا در دوره امویان ، ویرانسازی نیمه کاره ایوان کسری به دست خلفای عباسی (با آنکه برمکیان با انجامش ناسازی کرده بودند)، ویرانسازی نیشابور و ری و آبشخورهای پرشمار دیگر ، دستاورد ایلغار تیره های دیگر بوده است ، اما اگر به بخشهای کرامندی از تاریخ ایران ، همچون مادها و اشکانیان بنگریم ، می بینیم چیز پرواپذیری برجای نمانده است . چه بسا ترکان سلجوقی چنین کارهایی را با آثار آل بویه - که شیعه بودند ـ کرده اند . آفند مسلمانان وهابی به عتبات عالیات و ویرانسازیهای گسترده آنان ، نابودی تندیس بودا از سوی مسلمانان طالبان و ویرانسازی میراث فرهنگی سوریه و عراق به دست مسلمانان دولت اسلامی ، نمونه های دشمنی آشکار با میراث فرهنگی انسان است . در یک نگاه می توان گفت این ویرانسازی ها به شُوندهای : نادانی و بی پروایی ، زدودن خاطره بنیادگذاران و پدیدآورندگان ، دشمنی های نژادی و سیاسی، دوآوازی های کیشی ، خرافات ، بکارگیری مصالح ساختمانی، گسترش و کارهای ساختمانی انجام گرفته اند .
بی گمان ویرانسازی آثار و یادگارهای گذشته به هر آهنگی که بوده باشد ، فراورده نادانی است . نادانی ما به ارزش های میراث فرهنگی بود که اروپاییان در یکی دو سده اخیر چیزهای نفیس فرهنگیمان را به غارت بردند . روانشاد حاج میرزا عبدالغفار نجم الملک ، دانشمند دوره قاجار درباره ویرانسازی آثار کهن ایران نوشته است : «حیف که[آثار معتبره قدیمه] نگهبان ندارد و از یک سوی گردشگران فرنگی آثار آنها را می برند و از سویی رویدادهای کیانایی(طبیعی) آنها را نابود می کنند » وی درباره کاشی های معرق محراب یکی از مسجدهای کاشان گفته است : «فرنگی ها همان را دست کم دو هزار تومان می خرند و حیف که سرانجام به هر تدبیر باشد خواهند برد ». ارزش های تاریخی و فرهنگی گاهی به آهنگ گسترش به خطر افتاده اند . پس از قاجار ، پیکر شهرهای تاریخی ایران برای ساخت خیابان ، جراحی شد . دی آنجلیس ایتالیایی ، کارشناس برجسته میراث فرهنگی برای این شهرها تعبیر «شهرهای به چلیپا کشیده» را به کار برد . در نیمه شب ٢٣ فروردین ١٣٧٤ گرمابه تاریخی و نفیس خسروآقا ویرانسازی شد تا راه برای خیابان حکیم در اسپهان باز شود. این گرمابه تک تاریخی در دولتخانه صفوی ، روبروی ساختمان چهل ستون و در نزدیکی میدان نگار جهان جای دارد . ویرانسازی گرمابه خسروآقا در دهه 70 و ویرانسازی خانه های تاریخی در بافت تاریخی شیراز زنگ خطری است بر نادانی به ارزشها. به گفته زنده یاد دکتر شیرازی ، «کنش ناقانونی ویرانسازی گرمابه خسروآقا در دل شهر اسپهان از سوی تک های ناشناس را بی گمان باید نشانه یک بیماری فرهنگی دانست . [ویرانسازی گرمابه خسروآقا] صلاحیت و کفایت ما را در نگهداری ارزشهای تاریخی فرهنگی اسپهان و امنیت و تندرستی شهر آبشخور(مورد) جُست(بحث) جای می دهد».
در قانون های ایران ویرانسازی آثار تاریخی جرم است و انجام دهنده باید به سزای کُنشش برسد ، ویک بودن چنین قانونهایی بسنده نیست . چاره کار در این است که انجمن(جامعه) به ارزشهای میراث فرهنگی آگاه شود . اگرچه بیشتر انجمن امروز ایران به ارزشهای میراث فرهنگی نیاکانشان نسبتا آگاه شده اند ، ولی تا هنگامیکه پیکر رو به مرگ و زخم خورده گرمابه گرانمایه خسروآقا رو به بی پروایی است ، باید بیوسان(منتظر) ویرانسازی های دیگر بود .