نوشته : عباس جوادی
iranian-languages در سال های ۱۹۳۰ پاسخگویان جمهوری جوان ترکی ، كشورى که از میان خاک و خون و جنگ رسته بود ، کارزاری فرهنگی، سرتاسری و میهنی را آغاز کردند که به دو تئوری استوار بود : «تئوری آفتاب زبان» و «تز تاریخ ترکی» (۱). برابر این تئوری ها که به ادعاهائی مندرآوردی، پنداری و ناگزیر خنده دار متکی بودند ، دولت ترکیه از راه همه بنیادهای خود تبلیغ میکرد که یکم : زبان ترکی منشاء همه زبان های جهانست و باستانی ترین زبان تاریخ است! و دوم: ترک ها نخستین تیره متمدن جهان بودند که در تاریخ باستان زمینه را برای پیدایش تمدن های بزرگی مانند سومر، مصر، یونان و ایران آماده کردند!! آن تئوری های نخستین دولت ترکیه که بیشتر برای استواری روحیه مردم بود ، پس از ۱۰-۲۰ سال در کنش به فراموشی سپرده شد . امروز در ترکیه دیگر کسی آن تئوری ها را یا بیاد ندارد و یا جدی نمیگیرد اگر چه هنایش های(تاثیرات) این «فرهنگ سازی» در میان مردم هنوز آزگارا از میان نرفته است.
بنگر میرسد در سده بیستم و بویژه در همین ده بیست سال گذشته همراستای کامیابی های سپاهی و سیاسی نيروهای کُردی در عراق و سوریه، این بار کوشش میشود تاریخ و شناسنامه وزین و پراعتباری ساخته شود. این کوشش ها که ظاهرا به یک جریان اجتماعی-فرهنگی و تبلیغاتی فراگیر دگردیس شده اند آن اندازه به اغراق و گزافه گوئی های پنداری گرایش میکنند که شدنی است پس از چندی به سرنوشت همسان مانند تئوری ها فراموش شده ترکی دچار شوند. بسنده است به روزنامه ها، تارنماها و ناگزیر بازجست های دانشی و دانشگاهی سرچشمه های کردی نگاهی بکنید :
مادهای کُرد با مغلوب کردن آشور در سال ۶۱۲ پیش از میلاد امپراتوری بزرگ ماد را بنیاد کردند… گاهشمار کردی از همان سال ۶۱۲ پ.م. آغاز میشود که نینوا، پایتخت آشور از سوی مادها تسخیر شد… مادهای باستانی کُرد بودند… زبان کردی اگرچه از شاخه زبان های ایرانی است اما ویژگی های آزگارا جداگانه خود را دارد… » (۲).
آیا میتوان از لابلای شور و هیجان جنگ و کامیابی های سپاهی و تبلیغاتی هم سزا با آن، به راستی های تاریخی و زبانشناختی هم نگاهی کرد؟
ریشه ای آمیخته و زبانی ایرانی
شاید ولادیمیر مینورسکی، خاورشناس نامدار روسی-بریتانیائی (۱۸۷۷-۱۹۶۶) از نخستین کسانی است که ریشه های مردم شناختی کردها را از نگاه تاریخی و ناگزیر تا کرانه زبانشناسی در میان گذاشت و در چاپ نخست «دایره المعارف اسلامی» از سال ۱۹۲۷ زیر عنوان «کردها: مردم شناسی، جامعه شناسی و ریشه شناسی تباری» نوشت که کردهای این روزگار، همچون یکی از گروه های تیره ای ماد باستان، چنان آمیزه ای (از «تیپ» های تباری خاورمیانه) هستند که «هرگونه کوشش جهت یافتن تعریفی همگانی برای تیپ کُردی تا کرانه بسیاری پنداربافی خواهد بود» (۳).
در سال ۱۹۶۱، یکی از شاگردان شناسانیده مینورسکی بنام دی. ان. مک کنزی که جزو نامدارترین ویژه کاران فارسی میانه (پهلوی) و زیان کردی شمرده میشود ، گفتاری با سرنام «ریشه های زبان کردی» نوشت. او در این نوشته نمود شگفتی کرد که چرا با آنکه استاد مینورسکی به بسیاری ادعاهای مبالغه آمیز و مبهم درباره «ریشه کردها» پاسخ داده است ، هنوز «موضع کردهای معاصر به تاریخ ، از یک انگیزه بسیار ساده سرچشمه میگیرد و آن هم نیاز به نیاکان قهرمان است، کُردهای این روزگار پنهان نمیکنند که میخواهند ماد های باستان را در این نگار ببینند» (۴)
به نگر مک کنزی، افسانه پردازی های بسته به «خالده» اورارتوییان و یا تیره های گوتی و کاردویی در ماد کوچک «به طور ذاتی نشدنی» هستند. این در حالی است که «تنها اشاره روشن به کردها از سوی نویسندگان کلاسیک دوره باستان از سوی پولیبیوس ، لیوی و استرابو انجام گرفته است که نام های «کورتی» و «کورتوای» را یاد کرده اند. دو مورخ نخستین، به این نام ها تنها همچون یگان های فلاخن انداز در لشکرهای ماد و آسیای کوچک اشاره میکنند، در حالیکه استرابو از این گروه ها همچون کوهستانیان، بدوی نام میبرد که در ماد ، ارمنستان و پارس میزیستند . به جز این استثنای تنها ، همه نشانه های مثبت داستانگر آنند که کردها مردمی از سرزمین مادها بودند، نگری که آزگارا آبشخور نیروداد(تایید) پروفسور مینورسکی بوده است» (۵).
در زنجیره گفتارهای بسته به ماد و مادآتروپاتن هم به تفصیل دیده ایم که به گواه ماد شناسان نامدار و بویژه سرآمد این دسته از باستانشناسان و زبانشناسان یعنی ایگور دیاکونوف، پیش از کوچ ماد ها به جلگه ایران کنونی و از جمله آتروپاتن و یا «ماد کوچک» دربرگرفته همدان، آذربایجان، کردستان و گیلان کنونی ، ده ها قبیله بومی این در میانبندان بوده اند. سرزمین ماد ها بهیچ روی کرانه دار به میانبندان کنونی کردنشین نبود، بلکه از ری و طبرستان تا اصفهان و همدان و از آذربایجان و کردستان و خاور آناتولی و اپاختر عراق تا گیلان و ناگزیر فارس و ایلام و لرستان را دربرمیگرفت. ناگزیر در «ماد کوچک» یعنی آتروپاتن پسین نیز ده ها قبیله و تیره میزیستند.
مادها که در آغازه هزاره یکم پ.م. به پشته ایران کنونی و از جمله آتروپاتن پسین آمدند، از نگر تیره ای با ده ها قبیله بومی این میانبندان در آمیختند و زبانشان در میانبندان مادنشین مجموعا مادی (یعنی گونه باختری و اپاختر باختری زبان های ایرانی) شد.
تیره های بومی پیشا ایرانی در میانبند آذربایجان ، گیلان ، کردستان و کرمانشاه، همدان و اپاختر عراق کنونی گزاره بودند از گوتیان (در آذربایجان و کردستان کنونی)، لولوبیان (کردستان، آذربایجان و اپاختر عراق کنونی) ، تا کرانه ای حورّیان و اورارتوییان (پراکنده و از جمله در میانبندان حواشی باختری آتروپاتن پسین)، کاسیان (لرستان کنونی) و قبایل گیل، کادوسی و کاسپی (میان کوه های البرز و دریای کاسپین یعنی استان اردبیل و گیلان کنونی). از هیچکدام از این تیره ها اثری نوشتاری بجا نمانده است. طبق استنادهائی که در سرچشمه های دومین (نمونه وار آشوری، بابلی و یا یونانی) به این قبایل شده نگر زبانشناسان و باستانشناسان در باره قومیت و زبان آنها بُرشی و روشن نیست. در آغازه های هزاره یکم میلادی یعنی حدودا دو هزار سال پیش سرچشمه های تاریخی دیگر اشاره ای به این تیره ها نمیکنند. ظاهرا در مدت هزار سال پیش از میلاد این قبایل با مادها و دیگر قبایل میانبند (از جمله اورارتو و آشور) آمیزش یافته و زبان نوین مادی را پذیرفته اند. همین زبان و یا زبان های مادی است که در دوره پس از هخامنشیان دگردیس به گونه های مختلف فارسی میانه در آتروپاتن میشود و امروزه زبان های گیلکی ، تاتی (از جمله تاتی نیمروزی، آذری باستان)، تالشی ، کردی ، زازاکی و گورانی مشتقات همروزگار آن زبان مادی باستان هستند که با دیگر زبان های و گویش های ایرانی و بویژه فارسی آمیزش یافته اند.
کردی به تنهائی مانده زبان باستان مادی نیست. پندار چنین چیزی بدور از جدیت دانشی و آبشخور نیروداد دانشمندان است.
از نگر تیره ای و باصطلاح سرشت تباری، تنها ریشه کردهای همروزگار نیست که به ماد ها نمیرسد. آنها به همان درجه نوادگان مادهای گذشته و آمیزه با اقوام و تبار های دیگر پشته ایران و خاور آناتولی-اپاختر عراق هستند که آذربایجانیان و مردم گیلان، مازندران، استان مرکزی، اصفهان و ناگزیر فارس و ایلام دارندگان این سرشت تیره ای و تباری بشمار میروند.
دیاکونوف مینویسد: ««همه می دانند که تقریبا هیچ یک از تیره های خاور نزدیک و دیگر نواحی کنونی به زبانی که گذشتگان بلافصلشان چندین هزار سال پیش بدان سخن می گفتند، سخن نمی گویند. در مصر زبان باستان مصری جای خود را به قبطی و سپس به یونانی و سرانجام به عربی داد ، حال آنکه ساکنان آن سامان نه نابود گشتند و نه از میهن خویش رانده شدند و بدون دگر شدن ماندند. همچنین در عراق نیز زبان های سومری و هوریتی جای خود را به آشوری – بابلی (اکدی) و آرامی و عربی سپردند. در آسیای میانه زبان های ایرانی خوارزمی و سُغدی و باکتریایی و پارتی به زبان های ترکی ازبکان و قره قلپاقیان و ترکمنان دگردیس شدند. جابجایی همسانی در زبان های سرزمین ماد نیز انجامید ولی جابجایی زبان بهیچ روی به چم طرد ساکنان ویچرت این سرزمین ها نبوده است و بدین سبب تیره های کنونی – با اینکه زمانی به زبانهای دیگری سخن میگفتند – بطور کلی اخلاف فریور ساکنان باستانی این کشورها میباشند، ساکنانی که میراث فرهنگی و تاریخی و نژادی را که به تیره های کنونی رسیده، پدیدار کرده اند» (۶).
مک کنزی بر آن است که «امروزه با رشد ناسیونالیسم کردی این نام (یعنی «کُرد») چنان بکار برده میشود که گویا دربردارنده همه توده ها و تیره های ساکن میان ترک ها و اعراب در باختر و ایرانیان خود ایران در خاور میشود. این تعبیر در میان مردم ایرانی (بجز کردها) دربردارنده لر ها و قبایل گورانی هم میگردد» (۷).
ظاهرا در میان این همه آمیختگی تیره ای و نشدنی بودن ریشه یابی تیره ای برای کرد های این روزگار در دوران باستان، بهترین راه ، باز بازگشت به زبان کردی و بررسی آن از نگاه زبانشناسی تاریخی و سنجیدنی است (۸).
زبان کردی (دربردارنده گویش های گوناگون اپاختری ، نیمروزی و مرکزی آن) همانند تاتی (از جمله تاتی نیمروزی و آذری باستان، تالشی، گیلکی، زازاکی، گورانی و بلوچی) یکی از زبان های اپاختر باختری گروه زبان های ایرانی است. برخی دیگر از زبانشناسان، کردی را همانند فارسی و لری جزو گروه نیمروزی زبان های ایرانی میشمارند. این جُست بیرون از زمینه این گفتار است (۹).
گرنوت ویندفور، ویژه کار برجسته زبان های ایرانی در باره اینکه بیگمان همه زبان های همروزگار ایرانی مشتقات زبان های باستانی پارسی باستان و مادی و دیر تر پارتی هستند، میگوید: «عموما حتی میتوان بدون ارائه شوندی از دوران پیشا مدرن به آسانی گمانه زد که زبان های همروزگار (ایرانی) بازپی زبان های برزنی(محلی) و میانبندی(منطقه ای) هستند. برای نمونه، میتوان گفت که زبان های (ایرانی) همروزگار آذربایجان و ایران مرکزی که در ماد آتروپاتن باستان و یا ماد بزرگ جای داشتندگویش های «مادی» هستند حتی اگر چه نمونه های موجود مادی باستان از واژه های دخیل در پارسی باستان گرفته شده هستند» (۱۰).
در برخی سرچشمه های ناسیونالیستی کُردی ادعا میشود اگرچه کُردی جزو زبان های ایرانی است، اما جایگاه ویژه و مشخصات ویژه خود را در درون این خانواده دارد! مک کنزی اما پس از یررسی بسیاری از گونه های زبان های ایرانی در گفتار شناخته شده اش بنام «ریشه های زبان کردی» مینویسد: «خویشکاری نخست من باید تعریف زبان کردی از راه تعیین مشخصاتی باشد که آن را از دیگرگویش های ایرانی جدا میکند. شوربختانه باید در آغاز این جُست خستو کنم که هوده هایی که به آن رسیده ام عموما منفی هستند زیرا تقریبا در برابر هر مشخصه ویژه زبان کُردی، یک مشخصه همسان در دستکم یک گویش دیگر ایرانی هستی دارد» (۱۱). آنگاه او در بازپی این گفتار به تحلیل و سنجش ویژگیهای دستوری و مورفولوژیک کُردی با دیگر زبان های ایرانی می پردازد تا با نمونه های مختلف نگر خود را پابرجا کند که کُردی نیز مانند دیگر شاخه های خانواده زبان های ایرانی ، یکی از این زبان هاست – مانند بلوچی و یا لُری، تاتی – آذری و یا گیلکی. بنگر مک کنزی و ویندفور کُردی از نزدیک ترین زبان های ایرانی به فارسی است و ناگزیر زیر هنایش زبان پارتی (اشکانی) بوده است که میدانیم ریشه اش در خاور دریای کاسپین بوده و در زمان اشکانیان (فارسی میانه) تقریبا همه گونه های زبان های ایرانی از جمله فارسی، کردی، تاتی ، زازاکی و بلوچی و گورانی را زیر هنایش خود جای داده است (۱۲)
————————————————
زیرنویس ها:
(۱) جوادی، عباس: ترکی، مادر همه زبان ها؟ در: چشم انداز، ایران و آذربایجان، لندن ۱۳۹۵، برگه های ۱۷۹-۱۸۹
(۲) در اینجا ما نیت دادن سرچشمه های مشخص و آغاز جُست های پدافندی و بی سرانجام را نداریم. هر جستجوی اینترنتی با کلیدواژه هائی به سان کردها ، کردی و همچنین مادها، مادی، به زبان های فارسی، ترکی و یا انگلیسی سرچشمه های بسنده در این آبشخور را در اختیار هر کس جای خواهد داد. تنها همچون نمونه، در رابطه با ادعای نخست در آبشخور تسخیر نینوا (اپاختر عراق کنونی) از سوی مادها در سال ۶۱۲ پ. م. به سرسخن آغاز «گاهشمار کردی» نگاه کنید به:
MacKenzie, D. N.: The Origins of Kurdish, in: Transactions of the Philological Society, 1961, p. 69
(3) Minorsky, V.: Kurds, Anthropology, Sociology and Ethnography; in: The Encyclopaedia of Islam, vol. V, Leiden 1927, p. 1150
(4) MacKenize, ibid
(5) MacKenize, ibid
(۶) دیاکونوف، ایگور: تاریخ ماد، ترجمه کریم کشاورز، تهران ۱۳۴۵، ص ۹۳
(7) MacKenize, ibid
(8) نمونه وار نگاه کنید به
Bois, Th.: Kurds, History; in: The Encyclopaedia of Islam, vol. V, Leiden 1986, p. 446
(9) Windfuhr, G.: Dialectology and Topics, in: Windfuhr, G.: The Iranian Languages, Routledge (UK,) 2009, pp. 5-42
(10) Windfuhr, G.: ibid, p. 15
(11) MacKenize, ibid, pp. 69-70
(12) Windfuhr, G.: ibid, p. 31